غربت یعنی صندلی خالی تو
وقتی زمینم وارونه می چرخد .
آنجا که منم
نه ابتدای خلقت است
و نه انتهای آفرینش .
آنجا
صفرترین نقطه دنیاست
شرمناک ترین بی پناهی انسان .
آنجا
ناگهان ترین بغض تاریخ است .
غربت
نبودن تو نیست
نزدیک ترین ساحل دور افتاده ایست
که گاهی در چشمان تو جا می ماند .
در آغوش تو گاهی حتی غریب بوده ام .
غریب که باشی می دانی
تنگ ترین جای جهان
دل من است .
شعر از: فرید
تو قهر کردی و آوازخونِ تو، کارش سکوت شد
گیتار پیرِ من، محکومِ چتری از تار عنکبوت شد
تو قهر کردی و دیگه پیانو رو ناکوک میزنم
هی سرفه میکنم، خمیازه میکشم، مشکوک میزنم
تو قهر کردی و سایهم شبانه روز، سیگار میکشه
یه دستِ ناپدید بین من و جهان دیوار میکشه
تو قهر کردی و روی گرامافون یه صفحهی سیاس
«ریچارلز» بعد از این مهمون دائم دلتنگیای ماس
این قهرو بشکن و
هرچی که سرنوشت واسهم رقم زده، نقشِ برآب کن
هرجای زندگیت ،
حس کردی دیگران درکت نمیکنن... رو من حساب کن
بیتو همه منو مثل یه خوابِ بد، از یاد میبرن
روزام شبیه هم، لبخندای منم از قبل کمترن
بیتو خلاصهی این زندهگی برام، یه کوه حسرته
باور نمیکنم تنها گذاشتنم واسه تو راحته
بیتو هوام پسه، این رادیو همهش رو موج ماتمه
پیش چشای من هر منظره دیگه مثل جهنمه
عکسم تو آینه کابوس من شده، هی آه میکشه
دیگه خدا شبو رو آسمون من بیماه میکشه
این قهرو بشکن و
هرچی که سرنوشت واسهم رقم زده، نقشِ برآب کن
هرجای زندگیت ،
حس کردی دیگران درکت نمیکنن... رو من حساب کن
یغما گلرویی
پیش از آنکه دنیا تمام شود
دست هایم را بگیر
و فکری برای تپش های بی وقت به وقت نبودنت کن!
من حتم دارم
جایی از این جهان رو به اتمام
کسی مرگ و زندگی اش
به تپش ها و دست ها بستگی دارد!