به گذشته می اندیشم
جایی که تو
میان شاخه ای نشسته ای و
آرام به میوه ای بدل می شوی
جایی که ریشه ات، شیره زمین را می نوشد
و سرود بوسه ات
هجاهای یک ترانه را بخش می کند
عطر تو
به تندیسی از یک بوسه بدل می شود و
آفتاب و زمین
سوگندهاشان را به جا می آورند در برابرت
"پابلو نرودا"
از پا تا سرت
سراسرت
نوری و نیرویی
وجود مقدست را در بر گرفته است
جنس تو ، جنس نان
نانی که آتش او را می پرستد
عشقم خاکستری زیر خاک بود
من با تو گر گرفتم
عشق من
عزیزم
پیشانی ات . پاهایت و دهانت
نانی است مقدس که زنده ام می دارد
آتش به تو درس خون داد
از آرد تقدس را فرا بگیر
و از نان بوی خوش را
پابلو نرودا
عاشق شعرهای نرودا هستم با اجازه ات این شعر زیبا نرودا را برای وبلاگم میبرم