شعرهای من چشم دارند
حتا چشم های شعرم را
که می بندم
تو بر کلماتم راه می افتی
و می رقصی.
خواب هم که باشم
صدای تق تق کفش هات
در سرسرای خوابم می پیچد...
کور که نیستم
گل قشنگم!
آمدنت را تماشا می کنم
و این لبخند برای توست.
...
بیا
سراسیمه بیا.
"عباس معروفی"
گلی از شاخه اگر میچینیم
برگ برگاش نکنیم و به بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
و شبی چند از آن هی بخوانیم و ببوییم و معطر بشویم
شاید از باغچه کوچک اندیشهمان گل رویید ...
سهراب سپهری