مرا به آغوشت کشیدی
به
صلیبی که
سرنوشتم
بود!
"شهاب مقربین"
از کتاب: سوت زدن در تاریکی / نشر چشمه
--------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
باد میآید
کاغذهایم را
... تو را با خود می برد.
می شود ماه
را با دست هایت نگه داری،
غروب نکند؟
می خواهم
درها و پنجره ها را چفت کنم
و تو را
برای همیشه
بنویسم...
"منبع: نت"
من بازم مطلب می خوام
مطلب چی !!؟؟
تصویرت را در آب دیدم
تو رفتی
من به دنبال رودخانه راه افتادم
"شهاب مقربین"
آی ای زنی که دل به تو سپردهام
پا بر هر سنگی که بگذاری شعر منفجر میشود
آی ای زنی که در رنگ پریدگیات
همهی غم درختها را داری
آی ای زنی که خلاصه میکنی تاریخم را
و تاریخِ باران را
باهم که باشیم تبعیدگاه هم زیباست .
نزار قبانی
می خواهم درها و پنجره ها را چفت کنم
و تو را
برای همیشه بنویسم اینجاشو خییلی دوست داشتم و ممنون از این همه لطفی که به من دارین وببخشین که من دیر به دیر میام
دستتون درست..
اگر معنای عشق را درک کردم
به برکت وجود توست
هرمان هسه
سلام. احوال شریف؟