داشتم نگاهت می کردم
نگاهت می
کردم...
گفتم وای! چه
زیبا شده ای! بانوی من!
دستم را
گرفتی
خدا گفت: چه
لحظهی باشکوهی!
شماها
عشقبازی کنید, من هم خدا می شوم و...
خلقت جهان را
شروع کرد
سه روزش صرف
اندام تو شد
سه روزش خرج
دست های من
روز هفتم
صدای تو را جوری درآورد که تا ابد دلم بریزد...
"عباس معروفی"
گاه یک ستاره
یک ستاره گاهی
میتواند حتی در کف یک پیالهی آب
خواب هزار آسمان آسوده ببیند !
آنوقت تو میگویی چه ؟
میگویی یک آینه برای انعکاس علاقه
کافی نیست !؟
سیدعلی صالحی
عالی بود . . .
خوشبختی
تعریف های گونه گون دارد
به تعداد آدم های دنیا
عمر من یکی
به خوشبختی قد نمی دهد
گل قشنگم !
...
می دانم در انتظار تو
فرو می شکند
و تو خوب می دانی که من
خوشبختی نمی خواهم
تو را می خواهم .
عباس معروفی
نیما جان شعر فوق العاده ایی بود دست مریزاد
هنوز خیره شدن در چشمان تو
شبیه لذت بردن ازشمردن ستاره
در یک شب صحرای یست
و هنوز اسم تو تنها اسمی است
در زندگی من
که هیچ کسی نمی تواند چیزی در موردش بگوید
هنوز یادم می آید
رود..رود..غار..غار..وزخم..زخم
وبه خوبی بوی دستانت را به یاد دارم
چوب آبنوس و ادویه ی عربی پنهان
که بویش شبها از کشتی هایی می آید
که به سوی نا شناخته ها می روند
اگر حنجره ام غاری از یخ نبود
به تو حرفی تازه می گفتم.
"غاده السمان"