تو مدام در "دوستت دارم" تکرار می شوی
ولی من هنوز در اولین سر مشق آن مانده ام!
نه ایراد از من است
و نه از قلم های بی گناه
تو را می نویسم
اما نمی بینی
لای هیچ سطری هم پنهان نمی شوی
حتی میان هیچ خشمی هم مچاله نمی شوی!
این کاغذ ها هستند
که تو را نمی پذیرند
مبادا نامت
عاشقشان کند!
شعر از: وفا
---------------------------------------------------------
دفتر عشق:
چه
دیــر به دیــر به خواب زندگی ام می آیی !
نمی دانی
که من دلواپســی هایم را
با رویـــــاهای تــــو رنگ می زنم ؟!
سلام
ممنونم از احساس بسیارزیبا و شعرهای نابتون همیشه مانا باشید
ممکنه بپرسم اولین شعر از شما است یا نه (تو مدام در "دوستت دارم" تکرار می شوی
تو مدام در "دوستت دارم" تکرار می شوی)چون چندنفراینو نوشتن و نوشتن که مال خودشون ,مرا میبخشین من دوست ندارم که بی عدالتی بشه در حق کسی ,نمیدونم چگونه میتوانم از شعرهایتون مستفیظ بشوم و در متنهایم بنام شما استفاده بکنم ,سپاسگذارتونم مرسی اگرزحمتی نیست برایم ایمل کنید مرسی
سلام نیما ...
اسمم برات اشنا نخواهد بود به یقین
اما شاید دست نوشته ام... نمیدانم...
خیالم اینگونه است که شاید مرا در میان انبوهی از بودن ها بشناسی
پس می نویسم برایت تا بخوانی اش....
اما هیچگاه فکر نمیکردم تو را میان این همه وبلاگ و دست نوشته های هزار رنگ اینجا اینگونه پیدایت کنم
نیما... دوست گرامی من از قلم جاریت بر این صفحه بودنت را با امید پذیرفته ام و این برایم کافیست.
...............
دوباره قلم در دستم جان گرفت
برگه ها اخمی می کنند
و شاید از نبودنم دلگیرند
دوست دارم با آنها حرف بزنم
خیلی تنها بودند
دلم برایشان می سوزد
راستی چه کسی می داند
چگونه می توان جلوی گذشتن لحظات خوب را گرفت
وقتی بودن کنار بهترین دوستان
مغزت را پر از حس خوب می کند
دوست داری لحظاتت را ثبت کنی
دوست داری با تمام غایب های دوست داشتنی تقسیم کنی...
همیشه برقرار باشی. _وفا_
سلام خانم وفا
نامتون کاملا برام آشناست و بخاطر دارم. عاشقانه های قشنگ شما هنوز هم در جای جای دفتر یادداشت هام و آرشیو شعرهام جا داره و به نام شما ثبت شده. و توی همین وبلاگ هم چندین بار از شعرهای شما استفاده کردم. فکر کنم بیشتر در دفتر عشق.
خیلی خوشحالم کردین که آمدید و برام نوشتید.
مهرتان ماندگار
کفشهایم کو ؟
چه کسی بود صدا زد : سهراب ؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ .
مادرم در خواب است .
و شاید همه مردم شهر .
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد
و نسیمی خنک از حاشیه سبز ، خواب مرا می روبد .
بوی هجرت آید :
بالش من ، پر آواز ، پر چلچله هاست .
صبح خواهد شد
و به این کاسه آب
آسمان هجرت خواهد کرد .
باید امشب بروم .
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
خیلی خیلی ممنون به خاطر سروده های زیبایی که نوشتید
من شاعر نیستم اما شاعران را دوست دارم
با اجازتون لینک می کنم تا دیگه دنبال ادرس نگردم
همیشه شاد باشید
راستی کوه های ما این روزا برف ندارن اما خیلی کوهنوردا رو به این سمت کشوندن امیدوارم شما هم در آینده به کوه های زیبای ما صعود داشته باشید
خودم یه برنامه فشرده برای بعد ماه رمضان باید بریزم
تو خونه نشستن فایده نداره
سلام آقا نیما پارسال دوست امسال آشنا میگم هر چی که میشه این مامانم اینا میگن قدیمی اش بهتر بود میگم دوست هم دوست های قدیم به آدم یه سری میزدند من یه دوست خوب داشتم اسمش آقا نیما بود یعنی دددااادششششششششششش بود ولی دیگه نیست معلوم نیست کجاست رفته چرخ های صنعت کشور را بچرخونه یا با بر و بچ رفته درکه و کوه یا اینکه .......
سلام
دفتر شعر زیبایتان را دیدم .............. سپاس
زیبا بود............
منتظر حضور گرم تان هستم.
سلام به نیمای گرامی .خوبی؟
چه عجب استاد یاد ما کردی.
شعر اصلا بیشتر وقتا حاصل دل های پره ...
تو مدام در "دوستت دارم" تکرار می شوی

ولی من هنوز در اولین سر مشق آن مانده ام!
....................................
کجایی نیما جان ؟سرت حسابی شلوغ شده که وقت نمی کنی پست بذاری !
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو بهترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترینشان!
................. بعد ار تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند ... !
ولی تو به قلبم هم رسیدی
من تمام خنده های جهان را گم کرده ام،
پر شده ام از این همه تاریکی...
حالا تو هی از باران و کوچه های خیس شعر من بگو
از سیب و هوس،
و من پشت می کنم به هر چه لبخند است
به هر چه آفتاب...
رو می کنم
به شب،
به تمام بغضی
که راه نفسم را بند می آورد...
من حوا کم می آورم...
عشق من،چیزی نگو؛
فقط بیا....
دردم این نیست که…
او عاشق نیست…
دردم این نیست که…
معشوق من از عشق تهی است…
دردم این است که…
با دیدن این سردی ها
من چرا دل بستم؟
چوپان قصه ی ما دروغگو نبود،
اوتنها بود،
واز فکرتنهایی فریاد گرگ سر می داد،
افسوس که کسی تنهاییش را درک نکرد
و همه در پی گرگ بودند،
در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست.
سلام اقا نیما




شرمنده مدتی گرفتاریام بسیار زیاد بود حتی فرصت نکردم به وب خودم سربزنم.
قصد بی ادبی نداشتم.
اگر دیر جواب دادم وباعث ناراحتی شدم شرمنده
بببببببببخخخخخخخشششششییییییددددددد
رویاها رنگ مهتابی به خود می گیرند
مهتابی که هر شب به خانه ی دلم سرک می کشد
دریغ که من خواب ماندم.
سالهاست خواب می مانم و همدم روزهایم آفتاب شده...
سلام دوست عزیزم...منتظرت هستم...
تو مدام در یادمن تکرار می شوی و من در جای دیگر دنبال تو می گردم
من اگر به دنیا نمی آمدم
هسچ کس را نداشتی که،
رنگ بزند بر جهان کمرنگی ات را!
................................
این همه احساس رو از کجا آوردی نیما؟
قدرشو بدون!
اینقدر دیر به دیر می آیی
که برای دیدنت باید قلبم را جلوی آیینه ببرم
چه زود به زود عاشقت می شوم !
میدانی
که من هستی ام هستی ؟!
با من بمان
تا ابد....
(ملول)
دفتر عشق زیبایی دارید نیما
بسیار زیبا بود.
موسیقی هماهنگ...
اشعار زیبا...
نمیدونم چرا فکر میکنم که شما روحیه ی لطیف اما شادی دارید...
از اون آدمهایی که مثل شعر آدمهای دیگر رو جادو میکنند و امیدوار...