میان خورشید های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
خورشیدی که
از سپیده دم همه ستارگان
بی نیازم می کند
نگاهت
شکست ستمگری ست -
نگاهی که عریانی روح مرا
از مهر
جامه ئی کرد
بدان سان که کنونم
شب بی روزن هرگز
چنان نماید
که کنایتی طنز آلود بوده است
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست -
آنک چشمانی که خمیر مایه مهر است!
وینک مهر تو:
نبرد افزاری
تا با تقدیر
خویش پنجه در پنجه کنم
***
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
به جز عزیمت نابهنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم
آیدا فسخ عزیمت جاودانه بود
***
میان آفتاب های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
نگاهت شکست ستمگری ست
-
و چشمانت با من گفتند
که
فردا
روز دیگری ست.
"احمد شاملو"
دفتر: شبانه 2 ، از مجموعه: آیدا در آینه
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
مرداب به رود گفت چه کردی که زلالی؟ گفت: گذشتم.
درود بر شما نیمای عزیز

صبح نهمین روز آذر ماه 1394تون بخیر و شادی .
داشتم توی گوگل دنبال این شعر شاملو میگشتم که که با وبلاگ شما آشنا شدم .
بسیاااااااار عالی و پر محتوااااااااست . سپاسگزارم برای این حسن سلیقتون .
شاد و تندرست و پایدار باشید .
برقرار باشید
من هم از وبلاگ و گزارش های خوبتون لذت بردم
کاش رود باشیم .........
ستاره های دلتان پرفروغ
قلمتان رسا
نیما جان خیلی فوق العاده بود این پستت. خیلی برام خوشایند بود که اینقد سلیقه به خرج میدی و اینقد نوشته ها رو خوب گلچین میکنی. راستش یه جورایی بهت حسودیم شد. :)
موفق باشی و شاد
نـتـرســـــــ ...
اگـر هــم بــخــواهــــم
از ایـــن دیـــوانـــه تـــر نـــمـــیـــشــــوم !
گــفـــتــه بــودم ،
بیــــــ تـــو ســـخـــت مــیــــگـــذرد بـــی انـــصـــاف ...
حــرفـــم را پـــس مـــیــگــیــرم
بــی تـــو انــگــار اصــلا نــمــیــگــذرد .....
کجایین؟
آقا نیما نبینم نیستی
سلام نیما خوبی ؟ نیستی ...
همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن ...
سلام.....
سلام احساس لطیفتان را می ستایم در وبلاگ شما جای هیچ چیز خالی نیست.
من هر هفته به وبلاگتون سر میزنم و اکثر صفحات وبلاگتون رو به شکل پی دی اف توی گوشیم ریختم .
احساستان پایدار روحتان سرشار از لطف سخن باد.
هرگز نفهمیدی
وقتی داد میزنم
دارم دلتنگی ام را به گوش کوچه میرسونم
دیوارهای کوچه هم حرف منو فهمیدن
کاش دلت از آجر بود...
میان آفتان وقتی تو نباشی
هستی برایم کوه یخی است
که گویی هرگز خیال آب شدن ندارد.
سلام
چطورین؟
یادمه قبلنا میومدین و سر میزدین....چیشده بیمعرفت شدین؟؟؟
ممنونم بازم سر بزنین
سلام
آدرس وبلاگم را تغییر دادم
خوشحال میشم سر بزنید .
زلالیِ چشمه ساران ،
آبیِ آسمانی ....
آغوشم عطر وجودت را میخواهد
ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست
نازک بدنی که مینگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست
مه پاره به بام اگر برآید
که فرق کند که ماه یا اوست؟
آن خرمن گل نه گل که باغست
نه باغ ارم که باغ مینوست
آن گوی معنبرست در جیب
یا بوی دهان عنبرین بوست
در حلقهی صولجان زلفش
بیچاره دل اوفتاده چون گوست
میسوزد و همچنان هوادار
میمیرد و همچنان دعاگوست
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیدهی بلاجوست
من بندهی لعبتان سیمین
کاخر دل آدمی نه از روست
بسیار ملامتم بکردند
کاندر پی او مرو که بدخوست
ای سخت دلان سست پیمان
این شرط وفا بود که بیدوست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
در عهد تو ای نگار دلبند
بس عهد که بشکنند و سوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند
ز تو ای دوست نگسلم پیوند
ور به تیغم برند بند از بند
الحق ارزان بود ز ما صد جان
وز دهان تو نیم شکرخند
ای پدر پند کم ده از عشقم
که نخواهد شد اهل این فرزند
پند آنان دهند خلق ای کاش
که ز عشق تو میدهندم پند
من ره کوی عافیت دانم
چه کنم کاوفتادهام به کمند
در کلیسا به دلبری ترسا
گفتم: ای جان به دام تو در بند
ای که دارد به تار زنارت
هر سر موی من جدا پیوند
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
نام حق یگانه چون شاید
که اب و ابن و روح قدس نهند؟
لب شیرین گشود و با من گفت
وز شکرخند ریخت از لب قند
که گر از سر وحدت آگاهی
تهمت کافری به ما مپسند
در سه آیینه شاهد ازلی
پرتو از روی تابناک افگند
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
خورشید را بگو
دیرتر خراب شود روی سرمان
بگو مجبور نیست
هر صبح گل دهد بر گلدان افق
که ما ...
عسل لبهای کسی را
کم داریم برای صبحانه ...
"مهدیه لطیفی"
سلام نیما خوبی؟
عِطـــرهای خوب
شیشه خالیشان هم
بعــــدِ سالها
هنوز بوی عطر میدهد
مثــــل جای خالی ِ تـــــو ..
سلام ......خب من روم نمیشه بگم روزت مبارک.......ببخشید خیلیی رم شلوغ بود!!!!!









ایکون گل