ساحل دریا پر از گودال است
جنگل پر از درختانی که دلباختهی پرندگانند
برف بر قلهها آب میشود
شکوفههای سیب آنچنان میدرخشند
که خورشید شرمنده میشود
شب
روز زمستانی است
در روزگاری گزنده
من در کنار تو
ای زلال زیبارو
شاهد این شکفتنم
شب برای ما وجود ندارد
هیچ زوالی بر ما چیره نیست
تو سرما را دوست نداری
حق بابهار ِ ماست!
"پل الوار"
--------------------------------------------
درباره شاعر:
پل الوار "Paul Eluard" با اسم مستعار اوژن گریندل (Eugen Grindel ) از شاعران سورئالیست و مبارز فرانسوی است. در سال 1895 در شهر سن دنی در شمال پاریس به دنیا آمد. پدرش کارمندی ساده بود و مادرش خیاط. او پس از آشنایی با «برتون»، «سوپو» و «آراگون» جنبش ادبی سورئالیسم را پایه گذاری کرد. با مجموعه های «جانوران و آدمیزادگانشان» 1920 و «نیازهای زندگی و نتایج رویاها» 1921، به عنوان یکی از شاعران نامدار سورئالیسم شناخته شد. مجموعهی «پایتخت درد» در 1926 از شاهکارهای اوست.
----------------------------------------------
دفتر عشق:
من اینجا
دلم سخت
معجزه می خواهد و
تو انگار
معجزه هایت
را
گذاشته ای
برای روز مبادا !
"ناشناس"
نیماجان سلام وبلاگت عالیه خسته نباشی
من تورا همچون پرستو
یاسمن ها ، نسترن ها
من توراباهرچه هستی دوست دارم
می پرستم
این دفتر عشق های آخر نوشته ها
معجزه ای است ...
زندگی باور می خواهد ان هم از جنس امید که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد یک امید قلبی به تو گوید : که خدا هست هنوز.....
سلام وبلاگ زیبایی داری به منم سر بزن اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن
سلام سلام سلام
گفتم تعداد اپر نگاه ها با تعداد نظر هام نمی خونه نگو یه آقا نیما نامی این وسط شیطونی کرده.......
راستی بابت متن سیب باید اعتراف کنم خودم بعد از آپ که با دقت خوندم خیلی به دلم نشست!!!!!
اما به روی خودم نیووردم
شما هم خیلی بهش فکر نکن
خوبم شما اما شما بهتری بی نظر دیدن میای وب مردم!!!!
منتظر حضور گرمتون هستم.
سلام نیمای عزیز.خوبی؟
چون خانه از پای بست ویران است ....
خیلی لذت بخش بود
مخصوصا دفتر عشق ......
و من در التهابم که آیا اصلا روز مبادایی وجود داره یا نه... !!
من جای غم تو در دل خویش کنم درد تو دوای جگر ریش کنم
چندان که تو در دلم جفا پلش کنی من بر سر آنم که وفا بیش کنم
بگذار بگریزند ، لحظه ها را میگویم
پروانه ها را
و مخواه که آنها را بگیری و نگه داری
که هرچه هست
جاودانه نیست....
گاهی یک سنجاقک به تو دل می بندد
و تو هر روز. سحر می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره ی اب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک .همه ی معنی یک زندگی است
انگار همه منتظر یه معجزه اند...اما حیف...
اخی چقدر ناناز بود!
تنهایی مثه واکسنه ....باید تب کنی تا اثر کنه
باید زجه بزنی تا وجوشو نبودشو تو فکرت لمس کنی!!!
اگه نه خدا؟؟
معجزه ای دیگر بیار خدا!
اینروزها بد جوری دلم هوای معجزه کرده ...
معجزه عشق را اثبات کن که به عشق کافر شده ام!
واقعا زیبا بود...تبریک...به تنهایی من هم سر بزن...
بهشت می تواند
کسی باشد که دوستش داری!
کسی که دوستش داری
می تواند بهشت باشد،
حتا اگر
بجای نهرهای شیر و عسل
غروبها
با قرصی نان تازه به خانه بیاید ...
شعرخیلی زیبایی بود مرســـی..!
تو، به علاوه ی سکوت
شاید بشود عشق نهانم
حاصل رابرکدامین لحظه ی بیقراری تقسیم کردی ؛
که جز هیچ نماند ؟
ترانه باران شدی امروز...
به هر بهانه ای با آهنگت جان دادم و دل سپردم.
کی موقع دلسپردن توست ...........................
===============================
زیبا مثل همیشه
خیلی زیبا و دلنشین
دلت معجزه می خواهد ؟ دل من هم!
سلام نیما.خوبی؟
نگاهی که این همه زیبایی رو نمی بینه و فقط فضله رو می بینه حتما توضیح دادن هم براش فایده نداره.
... و عشق این اکثیر روز مبادا ! و هرچه بادا باد !