باران که میزند به پنجره،
جای خالیاَت بزرگتر میشود !
وقتی مِه بر شیشهها مینشیندُ
بوران شبیخون میزَند،
هنگامی که گُنجشکها
برای بیرون کشیدنِ ماشینم از دلِ برف سَر میرسند،
حرارتِ دستانِ کوچکِ تو را
به یاد میآورم
وَ سیگارهایی را که با
هم کشیدهایم،
نصف تو،
نصف من...
مثلِ سربازهای هم ْسنگر !
وقتی باد پردههای اتاقُ
جانِ مَرا به بازی میگیرد،
خاطراتِ عشقِ زمستانیمان را به خاطر میآورم
دست به دامنِ باران میشوم،
تا بر دیاری دیگر ببارد
وَ برف
که بر شهری دور...
آرزو میکنم خُدا
زمستان را از تقویمِ خود پاک
کند !
نمیدانم چگونه،
این فصلها را بیتو تاب بیآورم !
"نزار قبانی"
-----------------------------------------------
پ.ن: چه باصفاست آن هنگام که هوا بارانی میشود و قطرات زیبای باران در همه جا فرود میآیند و ترنم آهنگین آن گوشها را نوازش میدهد.
قبل از آشنایی با نزار عاشق شدم و بعد از آشنایی با این شاعر به تمام معنا مرد دیوونه شدم و همچنان همانم
خاطرات عشق رو برام تازه کردین ممنونم
میگمااا... چرا کامنتام نییییییییییییییی
چتـــرت را کـــنار ایستـــگاهی در مـــه فرامـــوش کـــن
خیـــس و خســـته بـــه خانـــه بیـــا
نمی خواهـــم شـــاعر بـــاشی، بـــاران بـــاش!
همیـــن بـــرای هفتــــ پُشتــــ ِ رویـــیدن ِ گـــل کـــافی ستــــ،
چه ســـرخ، چه ســـبز و چه غنـــچه!
...
_سید علی صالحی _
ساعت چیست؟
اختراع غریبی است که
مدام جای خالیت را به رخ دلتنگی هایم می کشد
امیییییین .
سلام
تو مگر بهاری؟
که هرگاه نگاهم میکنی
شعرهایم گل میکنند
رگهایم از جوشش اشکها
غلغل میکند ؟
آدمها فقط آدم هستند!
نه بیشتر و نه کمتر.
اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی
آنها را شکسته ای
و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی
آنها تو را می شکنند!
بین این آدمهای آدم!
فقط باید عاقلانه زندگی کرد
نه عاشقانه!
مچاله کن....بشکن.....
بند بزن....خط بزن....
خلاصه راحت باش
ارث پدرت که نیست
دل تنهای من است...
دلم تنگ است ای باران
بباران بر تن مر مر نشانم اشک شوق جاریت را
خیس خیسم کن
چکیدن را گواهی بر
نفس های نفیسم کن
دلم تنگ است ای باران
دلم تنگ است
باران وعده داد
بارید
قطع شد و
من
هنوز
گلدان عطشان پشت پنجره تو ام
باران که می زند ... دلتنگ تر می شوم .جای خالی ات هم بزرگ بزرگ بزرگ تر ...