خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید.
غمگینتر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوهزا شنیده است.
میدانم خدایان انسان را
بدل به شیء میکنند، بیآنکه روح را از او بگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی!
" آنا آخماتووا"
از مجموعه: شامگاه / ترجمه: احمد پوری"
------------
دفتر عشق:
لب باز مگیر یک زمان از لب جام / تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است / این از لب یار خواه و آن از لب جام
"حافظ"
---------------
درباره شاعر:
آنّا آخماتووا (۱۸۸۹-۱۹۶۶) شاعر و نویسنده نامدار اهل روسیه و از بنیانگذاران مکتب شعری آکمهئیسم (اوجگرایی) بود.
از این شاعر بیشتر بدانید: ویکی پدیا
!!؟؟
لحظه لحظه زندگی را سپری میکنیم تا به خوشبختی برسیم ٬
غافل ازاینکه خوشبختی در همان لحظه ای بود که سپری شد.
عالی. سپاس آقا مهدی
لحظه لحظه زندگی را سپری میکنیم تا به خوشبختی برسیم ٬
غافل ازاینکه خوشبختی در همان لحظه ای بود که سپری شد.
نیمای عزیز
از حسن انتخاب و وسعت نظرت لذت بردم. موفق باشی!
تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی!
so nice