از مرگت
ناراحت نمی شوم!
اگر قرار باشد
پیش من
که پیش از تو رفتم
بیایی...
"افشین یداللهی"
هر چقدر هم که بگوییم:
مردها فلان
زن ها فلان
یا تنهایی خوب است
و دنیا زشت است؛
آخرش روزی قلبت
برای کسی تندتر می زند...!
"چارلز بوکوفسکی"
چقدر خوب است
همیشه بهانه ای داشته باشم
تا حالت را بپرسم
همین چند ثانیه کافیست
برای تسکین این دلتنگی ام ...
"حسین رمضانی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
اگر نیمه شب...
خیالت هوای بوسه کرد و
روی تخت
لای ملافه ها
در آغوش شمعدانی ها
لب حوض
پشت پنجره ها
میان میهمانی شکلات ها
در دل یک عاشقانه و
شاید هیچ جا، پیدایم نکردی بدان...
من این شب ها پیراهنت را تن میکنم
تا محبوبه ی گوشه ایوان
مرا با تو اشتباه بگیرد و
پشت پلکهایش تا صبح تابم دهد!
"حامد نیازی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
ﻣﻦ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﺍﺭﻡ
ﺭﻭﻳﺎی ﻣﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﺍی ﺳﺖ
ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﺏ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﻴﺪﺍﺭی ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻨﺪ
ﺭﻭﻳﺎی ﻣﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ
ﻳﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻳﮏ ﭼﺸﻢ
ﭼﻴﺰ ﮐﻤﻲ ﻧﻴﺴﺖ.
"مجدی معروف"
(شاعر فلسطینی)
مترجم: بابک شاکر
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
حال من
به احوال پرسی تو بستگی دارد!
تو اگر حالم را بپرسی
مگر می شود بگویم بدم؟!
اصلا مگر می شود تو باشی
و من خوب نباشم؟!
تو فقط باش...
من اثبات می کنم که بدی
در دنیا وجود ندارد!
"محسن دعاوی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
اگر ازت دور نباشم
چه جوری برایت دلتنگی کنم؟
گل قشنگم !
اگر کنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسه هات
یادم می رود
بودن یا نبودن
پلک زندگی ماست
در یکی تاب می خوریم
در یکی بی تاب می شویم
و من
در هر پلکی
یکبار دیدنت را می بازم ...
" عباس معروفی "
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
دستم را بگیر
مرا بگیر از خودم
مرا ببر با خودت.
یک جای امن...
من در سر رویایی دارم
تو درخت نارنج شوی،
من خاک...
در من ریشه بدوانی
به وقت بهار،
شکوفههامان را
بارور شویم
و خدا
مست شود از عطر باهارنارنجِ ما...
"مرتضی فتحی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
آزرده دل از کوی تو رفتیم
و نگفتی
کی بود؟
کجا رفت؟
چرا بود و چرا نیست؟
"محمدحسین شهریار"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
تو را از شاخه میچینم
که برایم گنجشک باشی،
این روزهای سکوت و وحشت را
پُر از آوازِ رفتن کنی.
تو را از شاخه میچینم
که برایم خورشید باشی،
این نگاههای سرد و خالی را
پُر از گرمای دوست داشتن کنی.
تو را از شاخه میچینم
در دلم میکارم:
گنجشکی که همیشه میخواند.
خورشیدی که همیشه میتابد.
"رضا کاظمی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
زمانی است که از کلمات خستهام
گروه گروه هجوم میآورند
مینشینند در سرم
مثل دستهی پرندگان بر سر درختی
دست بر دست میکوبم
بانگ بر میکشم
میپرند و پراکنده میشوند
یک پرنده خاموش اما
نه میترسد
نه میرود
نه آوازش را میخواند...
"شهاب مقربین"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
بر رهگذر بلا نهادم دل را
خاص از پی تو پای گشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهٔ آن به باد دادم دل را
"مولانا"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز
فکر میکنم
از هزار و صد نسخهی این شعر
یک نسخه را
تو به خانه میبری
و تو تنها تو میفهمی
چند جای این شعر،
خط خورده است.
"لیلا کردبچه"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
دوست داشتنت زیبا ترین حس دنیاست...
برای دوست داشتنت نیازی به اجازه ی پدرم نیست...
و نه حتی تایید مادرم...
برای دوست داشتنت لزومی ندارد...
به نداشته هایت فکر کنم...
به اینکه نمی توانی خواسته هایم را برآورده کنی...
برای دوست داشتنت مقایسه لازم نیست...!
چون نمی خواهم انتخابت کنم...
فقط می خواهم دوستت بدارم...!
برای دوست داشتنت همین که چشمانم را ببندم...
و کنارت راه بروم کافیست...
بدون هیچ لمس و آغوشی...!
برای دوست داشتنت همین که دیر به دیر در کنارت،
هوای بهار را نفس بکشم و
قلبم را گرم کنم کافیست...
همین که کنارت،با فاصله،قدم بزنم و...
شکوفه ها را متر کنم،
ببینم که نگاهم می کنی و میخندی،کافیست...!
برای دوست داشتنت...
چیز زیادی لازم ندارم...!
چون فقط میخواهم دوستت داشته باشم...
مثل همین ارتفاع...!
مثل چراغ های روشنِ بی کسی شهرم...
تو فقط با همه ی نداشتن ها و دور بودن هایت بخند...
تو ساده ترین اتفاق زندگی ام هستی...!
نمی خواهم داشته باشمت...
فقط می خواهم دوستت بدارم...!
تو واقعی ترین انتخاب من بودی...
در تمام سال های منطقی بودنم...
انگار این بهار آمد...
که فقط تو را دوست بدارم...
دوستت دارم...
مثل بارانی که بی وقفه بارید...
مثل بهار و شکوفه هایش...
مثل قدم هایت وقتی از من دور می شدی...
دوستت دارم...!
همین...!
"ساینا سلمانی"
برگرفته از وبلاگ:
http://delneveshte-khass.blogfa.com/post/57
ز تمام بودنی ها
"تو" همین از آن من باش
که به غیر با "تو" بودن
دلم آرزو ندارد!
"حسین منزوى"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
--------------------------------------------
متن کامل شعر:
چه شب بدی است امشب، که ستاره سو ندارد
گل کاغذی است شب بو، که بهار و بو ندارد
چه شده است ماه ما را، که خلاف آن شب، امشب
ز جمال و جلوه افتاده و رنگ بو ندارد؟
به هوای مهربانی، ز تو کرده روی و هرگز
به عتاب و مهربانی، دلم از تو خبر ندارد
ز کرشمه ی زلالت، ره منزلی نشان ده
به کسی که بی تو راهی، سوی هیچ سو ندارد
دل من اگر تو جامش، ندهی ز مهر، چاره
به جز آن که سنگ کوبد، به سر سبو ندارد
به کسی که با تو هر شب، همه شوق گفت و گو بود
چه رسیده است کامشب، سر گفت و گو ندارد
چه نوازد و چه سازد، به جز از نوای گریه
نی خسته یی که جز بغض تو در گلو ندارد
ره زندگی نشان ده، به کسی که مرده در من
که حیات بی تو راهی، به حریم او ندارد
ز تمام بودنی ها، تو همین از آن من باش
که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد.
"حسین منزوى"
اسمش چیست؟
این حس، این حال؛
همین که وقتی به تو فکر می کنم
از گوشه ی لبهایم لبخند چکه می کند!
اسمش چیست؟
این کار، این رفتار؛
که نشستهام و تو را مو به مو مرور می کنم
و عطر موهایت گیجم می کند؟
اسمش چیست؟
این رویا، این خیال؛
که تو از دور میآیی و انارهای باغ شعرم
کال کال، سینه چاک می کنند؟
اسمش را چه بگذارم
که تو،
دوستت دارم
معنیاش کنی؟
"حامد نیازی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
دیگه نمى خوام به چیزایى که ندارم
فکر کنم
مثل نداشتن تو ...
مى خوام
به چیزایى که هنوز دارم فکر کنم
مثل دوست داشتن تو ...
"بهرام حمیدیان"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی
"سعدی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
متن کامل شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
من اگر نویسنده بودم
نویسنده خوبی میشدم
اگر شاعر، شاعری هِی کم بد نبودم
اگر کار گر بودم
خوب آجر پرت میکردم
خوب آچار بلد میشدم
اگر من نقاش بودم
نقاشیهایی خوب میکشیدم،
خوب رنگ میکردم
بومها را قشنگ وُ
خانهها را پُره رنگ وُ رنگ میکردم
اگر شاد بودم
میرقصیدم
مجلسها گرم میکردم
خواننده بودم، میخواندم
مرگ بودم، میمردم
خدا بودم، زنده میکردم
زندگی میدادم
من اما عاشق بودم
بلد نبودم!
"افشین صالحی"
گفتا تو از کجائی کاشفته مینمائی
گفتم منم غریبی از شهر آشنائی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدائی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی
گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم بمی پرستی جستم ز خود رهائی
گفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائی
گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی
گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشتهئی هوائی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سری بود خدائی.
"خواجوی کرمانی"
+ دانلود تصنیف "خوش نوای بی نوا"
با صدای ایرج بسطامی
از آلبوم افق مهر
آهنگساز پرویز مشکاتیان
دستگاه شور
http://opload.ir/downloadf-3da0eedfbd901-mp3.html