دردناک ترینش
نخواستن تو در نداشتنِ توست
و کاش
کاش گریزی بود از عمقِ وحشت آورِ این درد
که در تخیلِ عشق
رسیدن چه بروزِ محالی دارد
و در سلوکِ عشق
چه ناعادلانه ست
بودن...
... و غریبانه بودن
و چه غم انگیز
شهوت بی امانِ انگشتانِ من
برای نوازش تلخی دستانِ تو
"نیکی فیروزکوهی"
عالی بود
خانهام یک کلید بیش نداشت
به تو دادم
و سرگردان خیابانها شدم ...
" شهاب مقربین "
دلم برای روزهای خوش زندگی تنگ شده است
دستم را بگیر و به من بگو
چگونه در گرگ و میشِ
این روزگارِ پر بالا و پایینِ همیشه خاکستری
هنوز می توانم بخندم؟
:: نیکی فیروز کوهی ::
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! علی صالحی
سلام و و قت شما بخیر
زیباست و دلنشین
خداقوت