وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست!
"فروغ فرخزاد"
-------------------------------------------
زندگی نامه فروغ فرخزاد:
فروغالزمان فرخزاد (زادۀ ۸ دی، ۱۳۱۳ - درگذشته ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.
فروغ در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسرخاله مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار بود. فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای وی به شاپور پس از جدایی از وی بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی در کتابی به نام «اولین تپشهای عاشقانهٔ قلبم» منتشر گردید.
فروغ با مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.بعد از نیما یوشیج فروغ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت.
منبع: سایت ویکی پدیا
روحش شاد ... عالی بود
مراتب ایمان
روزی چهار مرد و یک زن کاتولیک در باری ، مشغول نوشیدن قهوه بودند.
یکی از مردها گفت : من پسری دارم که کشیش است. هرجا که میرود مردم او را "پدر" خطاب میکنند.
مرد دوم گفت : من هم پسری دارم که اسقف است و وقتی جایی میرود مردم به او میگویند " سرورم"!
مرد سوم گفت " پسر من کاردینالاست و وقتی وارد جایی میشود مردم میگویند او را "عالیجناب" صدا میکنند.
مرد چهارم گفت : پسر من پاپاست و وقتی جایی میرود او را "قدیس بزرگ" خطاب میکنند!
زن حاضر در جمع نگاهی به مردان کرد و گفت : من یک دختردارم. 178 سانت قدش است ، بسیار خوش هیکل ، دور کمرش 61، با موهای بلوند و چشمهای روشن .
وقتی وارد جایی میشود همه میگویند : " خدای من !
چقدر نوشته های دفتر عشقتان زیباست...
دوست داشتن را درآغوش تو آموختم
و عشق را از چشمان نافذ تو
خودت بگو :
در کدامین لحظه ،کدامین حس زیبا ،
خدا تو را نقاشی کرده ؟
دوست دارم
گم شوم
در جنگل وجود تو
آنچنان که دیگر خودم هم خودم را پیدا نکنم
سلام
بازهم دفتر عشق غوغا کرده !درست مثل فروغ....
آغوشت غاری است
که وسوسه می کند
همه را برای پیامبر شدن...
کاش می دانستی دنیای من در....
لبخندهای تو ...
لمس کردن احساست ....
گرفتن دستانت .....
خلاصه می شود ....
به همین سادگی
برای تمام لحظه های با من نبودنت . . . .
دلتنگی می کنم
تـــــ ـــــو را دوستـــــــــ... خواهــــــم داشت
آن چنان که خود را
حتی اگر...
تمام عشاق را دیوانه بخوانی
و عشق را قصه ای بی انجام
من ...
تــــو را دوست خواهم داشت
بیشتر از آن چــــــــه
خـــــود را!!!
سلام بر نیمای عزیز.خوبی ؟
شعرهای نزار همیشه قشنگ است و سلیقه ی شما در انتخابش ستودنی!
عالییییییییییییییییییی بود
540669198417گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://site01.fr.cr