عاشق تواند
بود؟
بگذار بوسه
ها مان
یک به یک
جاری شوند
تا گلی بی
معنا
مفهومی
دوباره یابد
بگذار عشقی
را عاشق باشیم
که شمایلش تا
قلب زمین رسوخ کرده باشد
عشق را
دوباره بنا کن
عشق مدفون
زمستانی را
که در نیستان
یکی خزان سرگشود
و اکنون
از میان
ابدیت لب های مدفون
عبور می
نماید.
"پابلو نرودا"
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانهیی بیهوده میخوانید.
چرا که ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتا بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطرِ فردای ما اگر
بر ماش منتی ست؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است.
بیشترین عشقِ جهان را به سوی تو میآورم
از معبرِ فریادها و حماسهها.
چرا که هیچ چیز در کنارِ من
از تو عظیمتر نبوده است
که قلبت
چون پروانهیی
ظریف و کوچک و عاشق است.
(احمد شاملو - زیباترین حرفت را بگو )