گاهی
مرا به یاد آر
آن زمانی که
چشمانت خواب را نوازش می کند
و آغوشت عشق را نفس می کشد
به یاد آر
که زنی در من
دیوانه وار تو را
دوست داشت
اماناگهان
عشق را از روزهایش گرفتند
و درد را به شب های تنهایی اش
سنجاق کردند
او
نیمه شبی
با جهان بدرود گفت
و من سالهاست
سنگینی جنازه ی زنی را
به دوش می کشم
که حتی استخوان هایش
هنوز بوی عطر تو را می دهند .
فقط
گاهی
مرا به یاد آر
"سارا قبادی"
بی تو
تمام عاشقانه های دنیا
بوی مرگ می دهند
و تمام رنگ های جهان
سیاه و تاریک اند.
بی تو
دست خدا
در دستان من است
و بوی بهشت می آید.
گفته بودم
تو نباشی
خواهم مرد!
"سارا قبادی"
از کتاب: بی تو تمام عاشقانه های دنیا بوی مرگ می دهند
انتشارات کوله پشتی
باد می وزید
درخت تکیده بود
کلاغ از روی شاخه پرید
انگار زمستان رسیده بود
اما
زمستان برای من
از چشمان تو آغاز شد
نگاهت که یخ زد
خنده هایم قندیل بست
و در دلم برف بارید
زمستان من
نگاه سرد تو بود.
"سارا قبادی"
از مجموعه: بی تو تمام عاشقانه های دنیا بوی مرگ میدهند
تو نیامدی
و تمام خواب های عاشقانه ام
در برزخ دست هایمان
تعبیر شد
راست می گفتند
چقدر "خواب زن چپ است"!
بیا
مرا آغوش باش
و به اندازه ی
تمام دوستت دارم هایی که بدهکاری
به خود بچسبان .
نگاهم کن
و از چشم هایم
ناگفته هایم را بخوان
تو
نبودی
و من با چشم هایت زندگی کرده ام
از لب هایت بوسه نوشیده ام
و در هوای داشتنت نفس کشیده ام
دلتنگم
بیا تا دلتنگی ام را
در گهواره ی دستانت تاب دهم
و تنهایی ام را
در بستر آغوشت خواب کنم
بیا
مرا آغوش باش.
"سارا قبادی"
من از تمام این دنیا
عشق میخواهم وُ مستی شعر،
گلهای شمعدانی پشت پنجره
و لبخندهای تو
که تکثیر می کند عشق را به بی نهایت.
اما نه
من از تمام این دنیا
آسمانی می خواهم آبی
و هوایی که در آن
پر باشد از عطر نفست
همین که باشی
برای من کافیست.
"سارا قبادی"
از کتاب: بی تو تمام عاشقانه های دنیا بوی مرگ می دهند
ناشر: کتاب کوله پشتی
یاد تو که می افتم
دست دلم را می گیرم وُ
می رویم
پای قرارهای نیامده ات
به تو فکر می کنم
و زیبایی چشمانت
حواسم را به هم می ریزد
ناگهان
مُشتی از واژه های مست
روحم را زیر می گیرند
عشق
از رگ هایم بیرون می پاشد
و جای پای انتظارم
شعری می روید.
"سارا قبادی"
------------------------------------------------
دفتر عشق:
قلبم که درد می گیرد
لبخند می زنم
این درد یادگار توست...
"ناشناس"
موهایم چه عاشقانه
در آغوش باد می رقصند
نکند آن دورترها
باد را بوسیده ای؟!
"سارا قبادی"
مرا ببخش
که هنوز
گاهی به یادت
خیال می بافم
خاطراتت را نفس می کشم
و دل تنگی هایم را
واژه واژه شعر می کنم.
مرا ببخش
که تمام قرارهای عاشقی مان را
هزاران بار
تنها دور زده ام
ولی هیچ وقت نفهمیدم
دست هایمان چطور از هم جدا شد؟
و چرا اینقدر بی رحمانه
همدیگر را رها کردیم؟
من جا ماندم از زندگی
از آن جایی که عشقت را
هر شب
کنج دیوار تنهایی اتاقم
التماس کردم
اما سهم من نشد!
من جا ماندم از زندگی
و سال هاست
که حوالی خیال تو
مُردگی می کنم..!
"سارا قبادی"
کجا پنهان کنم تو را؟!
پشت کدامین واژه
کدامین سطر
که از خط شعرهایم بیرون نزنی
و طبل رسوایی ام را نکوبی
کجا پنهان کنم تو را ؟!
که گونه هایم
از عشق گل نیندازند
چشمانم
از دوری ات نبارند
و دستانم
بهانه ات را نگیرند
لبریز ام از تو
عطر دلدادگی ام
تمام شهر را پر کرده است
و تو
آشکارترین پنهان منی.
"سارا قبادی"
--------------------------------------------
+ سارا قبادی، متولد 25 خرداد 1358 ، شهر: تهران