لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است.
"مهدی اخوان ثالث"
از مجموعه: زمستان
سلام وبلاگتون خیلی جذاب و عالیه.....
لطفا به وبلاگ منم بیاید و راجع به شعرهایی که گفتم نظرتونو بدید...
با تشکر..
لینک شدید...