...
با تو هیچ وقت از شک نخواهم گفت
از دلم می گویم
دلی که بی حیا
جلو چشمانت برهنه می چرخد
و با هر نگاه تو
وسط چشمخانهی پر اشکم
خندهی شادی سر می دهد
...
لبخندی بزن تا در افق
همچو خورشید تا همیشه پیدا باشی
می دانی؟
از آن رو نمی خوابم
که با تو هیچگاه شب نمی آید
با تو همیشه روزم
@
همه راه
اگر آتش و آب باشد
حتی اگر خدا
گل کوچکی در سراب باشد
در مقصدش
تو ایستاده ای
دختر اردیبهشت!
فقط بگو
کجای زمین می رسم به تو؟
"عباس معروفی - پونه ایرانی"
(حروف بزرگ از عباس معروفی و حروف کوچک از پونه ایرانی)
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011
-------------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
+ مرا به یاد آور آنگاه که خواهم رفت، آنگاه که به سرزمین سکوت خواهم رفت، آنگاه که دستان تو دیگر جایی برای آرمیدن من نخواهد بود... کریستینا روزتی
++ هنوز عطر موی تو نرفته از هوای من، این روز ها بی تاب تر از همیشه می گذرد "ناشناس" ...
چه قشنگن این شعر ـآی عباس معروفی...
پر از احسآس ـن، خیلی خوب میشه ارتبآط برقرآر کرد باهاشون. :)
چقققققدر زیبا و دل نشین !!!
به نظر من برای لحظاتی رهایی از این دنیا و نابهنجاری ها و زشتی هاش
رفتن به یه جای خلوت و خوندن اشعار زیبا و گوش دادن به دکلمه هایی که با تمام وجود روحتو درگیر میکنه و می بره یه جای دیگه ..
لحظاتی که تو شعر و ترانه و احساس غرق میشی !
یه جور خلسه ی شیرین !! که حاضر نیستی ازش بیرون بیای !!
+ من عاشق شعرم .. عاشق ادب و ادبیات ایران .. ادبیات جهان !
خوشحالم که وب شمارو پیدا کردم ...
و ممنون از شعرای بسیار زیبایی که میزارید ..
درود بر شما
برقرار باشید
سلام، اشعارتان را خواندم، بسیار دلنشین بود...
تبریک
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ !
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺣﺲ ﮐﻨﯽ !
ﺧﻮﺏ ﻋﻄﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻮ ﺑﮑﺶ !
ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﺶ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺒﻮﺳﺶ ... ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺒﻮﯾﺶ ... ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ
ﻟﻤﺴﺶ ﮐﻦ !
... ... ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻦ ... ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﻦ !
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ...
ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
... و چقدر تلخ است!
مرسی آسمان عزیز
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ …
ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ …
ﻭ ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
شهریار