گل بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.
این پیچک شوق ، آبش ده، سیرابش کن. آن کودک ترس، قصه بخوان، خوابش کن.
این لاله هوش ، از ساقه بچین. پرپر شد، بشود. چشم خدا تر شد ، بشود.
و خدا از تو نه بالاتر. نی ، تنهاتر ، تنهاتر.
بالاها، پستی ها یکسان بین. پیدا نه، پنهان بین.
بالی نیست، آیت پروازی هست. کس نیست ، رشته آوازی هست.
پژواکی : رویایی پر زد رفت. شلپویی: رازی بود، در زد و رفت.
اندیشه : کاهی بود، در آخور ما کردند. تنهایی: آبشخور ما کردند.
این آب روان ، ما ساده تریم. این سایه، افتاده تریم.
نه تو می پایی، و نه من، دیده تر بگشا. مرگ آمد، در بگشا.
از: سهراب سپهری
مجموعه: شرق اندوه / نام شعر: پاراه"
تشکر..استفاده شد...اشکالی نداره که؟...اگه مشکلی بودممنون میشم بهماطلاع بدین
<script>alert('hi')</script>
گو بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.
واقعا ممنونم !! خیلى دنبال اسم این شعر میگشتم و متاسفانه هیچ قسمتى از شعر رو هم حفظ نبودم ! ولى اینجا پیداش کردم !
مرسى !