«بهترین شعرهایی که خواندهام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-
درباره من
نام: نیما، .....................................................
متولد: 9 اسفند 54، ........................................
محل سکونت: تهران، .......................................
وضعیت تاهل: متاهل .......................................
ایمیل: nima_m406[at]yahoo[dot]com
...................................................................
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...
...................................................................
ادامه...
سلام شاعر عزیز و بزرگوار شما دعوت شدید به محفل شاعران پس از عضویت با استفاده از گزینه ی ارسال مطلب جدید ، مطالبتون رو با نام خودتون در وب منتشر کنید با تشکر بخش پشتیبانی طبع شعر
از وقتی که رفتی...
اتاقِ تبدار
کابوسِ نبودنت را
هرثانیه فریاد میزند و
دستمالهای کاغذی
کبوترانی تشنه اند
کز چشمانِ خیسِ پنجره
اشک میخورند.
تخت از هر دری
خودش را به خواب میزند
روی آشفتگی باز میشود و
ملحفه ی سفید
در آغوشِ دلتنگیِ بالشت
خوابهای چرکِ چروک میبیند.
در دلِ کمد دیواری
انقدر رخت عزا میشورند
که لباسهای شاد
جای خالی لباسهایت را
درد میکشند و
با پیراهن تکراریِ تنم
همزاد پنداری میکنند.
هرگاه ضبط صوت
مرثیه میخوانَد:
(میرن آدما ازونا فقط
خاطره هاشون بجا میمونه)
ادکلنِ جا مانده ات
الکلِ خونش میپرد
محکم به زمین می افتد
رایحه ی آغوشت پخش میشود
پیچک وار دورِ آغوشم میپیچد
تا خاطراتِ بی رحم
مرا ببلعند...
"و این تراژدی
مثل افسانه سیزیف ادامه دارد"
امیرحسین علامیان
چکارمان دارند
نمیگذارند
با بوسه گفتگو کنیم!
▪سیدعلی صالحی
#شعر_جهان
دوستم بدار
بدون ِ پیچیدگی
و در خطوط ِ دستم پنهان شو !
دوستم بدار
یک هفته
یک روز
حتی یک ساعت
زیرا برای من، دوست داشتنِ ابدی مهم نیست
¤
دوستم بدار
بیا و بارانت را بر تشنگی ام ببار
دوستم بدار
به دور از سرزمین ِ زور و فرودستی
دور از شهری
که از مرگ لبریز شده است!
#نزار_قبانی ترجمه #دکتر_یدالله_گودرزی
سلام شاعر عزیز و بزرگوار
شما دعوت شدید به محفل شاعران
پس از عضویت با استفاده از گزینه ی ارسال مطلب جدید ، مطالبتون رو با نام خودتون در وب منتشر کنید
با تشکر بخش پشتیبانی طبع شعر
https://tabesher.ir/register
عالی بود
درود عالی بود