کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

یک عاشقانه آرام - 4

حافظه برای عتیقه کردن عشق نیست، برای زنده نگه داشتن عشق است. عشق، در قاب یادها، پرنده ای ست در قفس. عشق طالب حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب.

چیزهایی را که از کف می روند و باز نمی گردند ، حق است که به خاطره تبدیل کنیم و در حافظه نگهداریم... اما نگذاریم که عشق، در حد خاطره، حقیر و مصرفی شود.

ترک عشق کنیم ، بهتر از آن است که عشق را به یک مشت یاد بی رنگ و بو تبدیل کنیم ؛ یادهای بی صدایی که صدا را در ذهن فرسوده ی خویش و نه در روح به آن می افزاییم تا ریاکارانه باورکنیم که هنوز ، فریادهای دوست داشتن را می شنویم.


"نادر ابراهیمی"


از کتاب: یک عاشقانه آرام / ص70-74

 

یک عاشقانه آرام - 3

عزیز من!

من خجلم که به چشمانت که عاشق و درمانده ی آنها هستم نگاه کنم؛ چرا که چندی پیش در کوه پسر بچه ای رادیدم که نگاهی بسیار عاشق تر از نگاه من داشت ،و به دختری با همان نگاه  می نگریست و از عشق بی پایان خویش به او، زیبا و با زمزمه سخن می گفت، چندان که دخترک سرانجام دل سوخته گفت: علیرغم جمیع دشواری ها، من، زیستن با تو و تمام مشتقاتش را می پذیرم. پس چرا به جای عاشقانه و پنهان کارانه نگاه کردن، زندگی مشترک عاشقانه یی را آغاز نکنیم؟ .... و پسرک چنان گریخت که گویی از جهنم مسلم می گریزد!!

باز می گویم عسل: دیگر سخن گفتن عاشقانه دلیل عشق نیست، آواز عاشقانه خواندن دلیل عاشق بودن. در روزگاری که خوب ترین و لطیف ترین آهنگ های عاشقانه را ، کسانی ، کاملا حرفه یی و عاشقانه می نوازند و به تکرار هم می نوازند ، اما قلب ، تهی از هر شکلی از عشق ، من وامانده ام که زنبور هایت را چگونه خبر کنم...


"نادر ابراهیمی"


از کتاب: یک عاشقانه آرام / ص79


یک عاشقانه آرام - 2

مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود! مگذار که حتی آب دادنِ گل های باغچه، به عادتِ آب دادنِ گل های باغچه بدل شود!

عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی، ذاتِ عشق است و طراوت. بافتِ عشق. چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟

عشق، تن به فراموشی نمی سپارد، مگر یک بار برای همیشه. جامِ بلور، تنها یک بار می شکند. می توان شکسته اش را، تکه هایش را، نگه داشت . اما شکسته های جام، آن تکه های تیزِ برَنده، دیگر جام نیست. احتیاط باید کرد. همه چیز کهنه می شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز. بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند…


"نادر ابراهیمی"

از کتاب: یک عاشقانه آرام / ص76


یک عاشقانه آرام - 1

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون تر
امید از تو شیرین تر

نمی شود پاییز
فضای نمناک جنگلی اش
برگ های خسته ی زردش
غمگین تر از نگاه تو باشد
نمی شود که تو باشی، من عاشق تو نباشم

...

نمی شود که شب هنگام

عطر نگاه تو باشد

"محبوبه های شب" هم باشند.

نمی شود که تو باشی, من عاشق تو نباشم

نمی شود که تو باشی

درست همین طور که هستی

و من, هزار بار خوبتر از این باشم

و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.

نمی شود، می دانم

نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد...

 

از: نادر ابراهیمی


برگرفته از کتاب: یک عاشقانه آرام


(متن کامل در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...