خیال
خوابیدن در آغوشت
یا
حتا صدات
آقای
من!
در
آغوشِ صدات هم
میتوانم
بخوابم
و
همهی دنیا را
مال
خودم بدانم.
@
حالا
پرواز کردهای
بر
بال فرشتگان نشسته
پیلهبسته
پروانهای؟
نه
عقاب
من!
تکسوار
بی نقاب من!
@
این
منم
که
گمشدهام
یا
تویی
که
پیدا نمیشوی؟
@
دلم صدات را می خواهد
بوی موهات را می خواهد
وقتی خوابی
پشت آن پلک های معصوم
آرامش نفس هات را می خواهد
اینجا در غیبت تو
سرم را در لباست فرو می برم
و آرام نمی گیرم
دست هات کجاست گل من؟
دلم دست هات را می خواهد.
"عباس معروفی – پونه ایرانی"
از کتاب: نامه های عاشقانه / نشر گردون / 2011 / آلمان
بیدار میشوم ...
از صدف
درآمدی دیروز
و حالا بر کف
دست من
پرواز را دل
دل میکنی!
گفتم؟
پیش از تو
هیچ مرواریدی
پروانه نشد
...
"عباس معروفی"
-------------------------------------------------
دفتر عشق:
آرام تر سکــوت کنـن
صدای ثانیــه
های بی تو
بد جــور
آزارم می دهـــد
...
"منبع: نت"
-------------------------------------------