عطر تو
عطر سیب ممنوعه ایست
کـه حوا چید
چشیدمت و از پا افتادم
سقوط، تنبیه قشنگی ست
اگر گناهم تـو باشی ...
"مهسا اکبری"
این روزها هر
جا که باشم تو را حس می کنم
عطرت تمام
خلوتم را پر کرده
و بی شرمانه
تا رختخوابم هم پیش آمده
آنجا که خیال
انگشتانت لای موهایم خطوط خاطره رسم می کند
و مرا به
رویایی ترین خوابها فرا می خواند
خواب هایی که
بی خیال فرسنگ ها ف ا ص ل ه
تو را کنار
من می نشاند
و به من فرصت
تماشا می دهد
"مریم اکبری"
ماجرای مرا پایانی نبود
در تمام
اتاقها خیالهای تو پرپر زنان می رفتند و می آمدند
و پرندگانی
بال های تو را می چیدند و به خود می بستند که فریبم دهند
موسی در آتش
تکه های عصایش می سوخت
بع بع
گوسفندانی گریان در فراق شبان گمشده، در اتاقم می پیچید
و من تکه تکه
فراموش می شدم
بوی پیرهنت
چون برف بهاری تمام اتاق ها را سفید کرده بود
عقربه ها مثل
دو تیغه الماس بر مچ دستم برق می زنند
و زمین
به
قطره اشک درشت معلق می مانست
ماجرای مرا
پایانی نبود
اگر عطر تو
از صندلی بر نمی خاست
دستم را نمی
گرفت و به خیابانم نمی برد
از: شمس لنگرودی
13 اردیبهشت 82
برگرفته از کتاب: «53 ترانه عاشقانه»
سر می روم از خویش
از گوشه گوشه فرو می ریزم
و عطر تو
رسوایم می کند.
"شمس لنگرودی"
از کتاب: شب، نقاب عمومی است
-------------------------------------------------
دفتر عشق:
وقـتـی حـس میکـنم
جایــی در ایــن کرِه ی خاکی
تــو نفس میکــشــی و مـن
از هــمان نفـس هایتــت... نفس میکشم
تـو بــاش
هـوایــت... بـویـت... برای زِنده ماندنم کافـــی ست.
"منبع: نت"
ماجرای مرا پایانی نبود
اگر عطر تو
از صندلی بر نمیخواست
دستم را نمی گرفت
و به خیابانم نمیبرد.
"محمد شمس لنگرودی"