کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

عطر تو - مهسا اکبری

عطر تو
عطر سیب ممنوعه ‌ایست
کـه حوا چید
چشیدمت و از پا افتادم
سقوط، تنبیه قشنگی ست
اگر گناهم تـو باشی ...

"مهسا اکبری"

این روزها ...

این روزها هر جا که باشم تو را حس می کنم
عطرت تمام خلوتم را پر کرده
و بی شرمانه تا رختخوابم هم پیش آمده
آنجا که خیال انگشتانت لای موهایم خطوط خاطره رسم می کند
و مرا به رویایی ترین خوابها فرا می خواند
خواب هایی که بی خیال فرسنگ ها ف ا ص ل ه 
تو را کنار من می نشاند
و به من فرصت تماشا می دهد


این روزها به آخرین ها می اندیشم
به آخرین قرار
آخرین دیدار
و هدیه ی آخر
راستی پس بوسه آخر چه ؟!

شاید بعدها روزنامه ها قصه زنی را بنویسند
که حواس خودش را پرت می کرد 
تا نداند عطر مردانه می زند !

"مریم اکبری"

http://azar9.blogfa.com/

 

 

ماجرای مرا پایانی نبود

ماجرای مرا پایانی نبود
در تمام اتاقها خیالهای تو پرپر زنان می رفتند و می آمدند
و پرندگانی بال های تو را می چیدند و به خود می بستند که فریبم دهند
موسی در آتش تکه های عصایش می سوخت
بع بع گوسفندانی گریان در فراق شبان گمشده، در اتاقم می پیچید
و من تکه تکه فراموش می شدم
بوی پیرهنت چون برف بهاری تمام اتاق ها را سفید کرده بود
عقربه ها مثل دو تیغه الماس بر مچ دستم برق می زنند
و زمین
به قطره اشک درشت معلق می مانست
ماجرای مرا پایانی نبود
اگر عطر تو از صندلی بر نمی خاست
دستم را نمی گرفت و به خیابانم نمی برد

 

از: شمس لنگرودی

13 اردیبهشت 82


برگرفته از کتاب: «53 ترانه عاشقانه»

سر می روم از خویش

سر می روم از خویش

از گوشه گوشه فرو می ریزم

و عطر تو

رسوایم می کند.

 

"شمس لنگرودی"


از کتاب: شب، نقاب عمومی است

-------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

وقـتـی حـس میکـنم

جایــی در ایــن کرِه ی خاکی

تــو نفس میکــشــی و مـن

از هــمان نفـس هایتــت... نفس میکشم

تـو بــاش

هـوایــت... بـویـت... برای زِنده ماندنم کافـــی ست.

"منبع: نت"

ماجرای مرا پایانی نبود

ماجرای مرا پایانی نبود

اگر عطر تو

از صندلی بر نمی‌خواست

دستم را نمی گرفت

و به خیابانم نمی‌برد.

 

"محمد شمس لنگرودی"