کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

چرا به یاد نمی آورم؟!

چرا به یاد نمی آورم؟! من آدمی را دوست می داشتم.
ستاره و ارغوان را دوست می داشتم.
شکوفه و سیگار و خیابان را دوست می داشتم.
گردهمائی گمان های کودکانه را دوست می داشتم.
نامه ها ، ترانه ها وغروب های هر پنجشنبه را دوست می داشتم.
آواز و انار و آهو را دوست می داشتم.
من نمی دانم، من همه چی را دوست می داشتم


چرا به یاد نمی آورم؟! گفتم از کنار پنجره،
از روبروی آن کلاغ که بر آنتن بامی کهنه می لرزد،
از روبروی تماشای ماه، از کنار تفکری تشنه، کنار می آیم.
گفتم کنار می آیم، اما نه با هر کسی،
اما کنار ترا دوست می دارم،
اما دوست داشتن را
دوست می دارم.

چرا به یاد نمی آورم؟ جنبش خاموش خواب های ماه،
توهم دیدار کسی در انتهای جهان،
تعبیر غزلی از حوالی حافظ،
و سؤالی ساده از کودکی یتیم، گویا اواسط زمستان بود،
که من راه خانه ای را گم کردم.
من از شمارش پله ها هنوز می ترسم.

"سیدعلی صالحی"

 

از مجموعه: عاشق شدن در دی‌ماه، مُردن به وقت شهریور ، شعر یازده

کی صبح خواهد شد؟

آسمان از شمارش ستارگان ساده‌اش به خواب می‌رود

آلوی وحشی از شمارش رگ‌برگهای بی‌رازش به خواب می‌رود
دریا از شمارش موج و مَدِ خویش به خواب می‌رود
کوه از شمارش رویاهای بلوط‌بنان به خواب می‌رود
شهر از شمارش اهل خواب، به خواب می‌رود
خانه از نازکایِ نبض سکوت خویش، به خواب می‌رود
و من از شمارش این همه هنوز
در بازی سرانگشتان خویش بیدارم
پس کی صبح خواهد شد؟

 

"سید علی صالحی"

از مجموعه:‌ عاشق شدن در دی‌ماه، مُردن به وقت شهریور


چرا به یاد نمی‌آورم

چرا به یاد نمی‌آورم!؟ به گمانم تو حرفی برای گفتن داشتی.

هرگز هیچ شبی دیدگان ترا نبوسید.

گفتی مراقب انار و آینه باش.

گفتی از کنار پنجره چیزی شبیه یک پرنده گذشت.

زبانِ زمستان و مراثی میله‌ها.

عاشق‌شدن در دی‌ماه،‌ مردن به وقت شهریور.

 

چرا به یاد نمی‌آورم؟ همیشه‌ی بودن، با هم بودن نیست.

گفتی از سایه‌روشن گریه‌هات،

دسته گلی بنفش برای علو خواهی آورد.

یکی از همین دوسه واژه را به یاد نمی‌آورم.

همیشه پیش از یکی، سفرهای دیگری در پی است.

 

چرا به یاد نمی‌آورم؟

مرا از به یاد آوردنِ آسمان و ترانه ترسانده‌اند.

مرا از به یاد آوردنِ تو و تغزلِ تنهایی، ترسانده‌اند.

گفتی برای بردنِ بوی پیراهنت برخواهی گشت.

من تازه از خوابِ یک صدف از کف هفت دریا آمده بودم.

انگار هزار کبوتربچه‌ی منتظر

در پسِ چشمهات، دلواپسی مرا می‌نگریست.

 

از: سید علی صالحی

دفتر: عاشق شدن در دی‌ماه، مردن به وقت شهریور

مجموعه: گزارش به نازادگان / شعر 2

با آن که نام شما را بسیار زمزمه می‌کنم

با آن که نام شما را بسیار زمزمه می‌کنم،
اما در این دقیقه نمی‌دانم از چه این بهار،
در چندمین ماه سال می‌شکفد.
به گمانم کوچه‌ای در بَرزَنِ بادها، بن‌بست است،
ورنه این سوز گزنده را سر بازگشت نبود.

 

از: سید علی صالحی

مجموعه:‌ عاشق شدن در دی‌ماه، مُردن به وقت شهریور / نشانی‌ها / شعر 4

---------------------------------------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

صدای پای بهار می آید

و من این را دیروز ...

از آسمانی که به ضیافت ابرهای عجول نشسته بود فهمیدم .

من و این لیوان چای که سردمان شده است،

خنکای سر ظهر امروز را سر می کشیم .

مثل همه ی روز هایی که دیر شده اند،

چه قدر دیر تو را دیدم!

منبع: وبلاگ از شراب تا سراب

http://perkas.blogfa.com

-------------------------------------------------------------


+ ترانه زیبای «بردی از یادم» با صدای «شهاب الدین و فرناز» را از اینجا دانلود کنید.