کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

چگونه با تو از چمدان سخن بگویم - گروس عبدالملکیان

چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟!
در را که باز کنم
دو فنجان کنار هم نشانده ای
وعطر چای
مرا میبرد
به دست های تو
به ساعت چهار
به آن فکر کوچک
که برخیزی و
دلتنگی ات را در قوری گل سرخ دم کنی...
در را باز می کنم
عطرها مرده اند
بر میز کاغذی است که بر آن نوشته ای:
"
چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟"

"گروس عبدالملکیان"


برگرفته از کانال شعر استاتیرا

@aastatira

سخن‌ها دارم از دست تو - سعدی

سخن‌ها دارم

از دست تو در دل ...

ولیکن در حضورت

بی زبانم.

 

"سعدی"


سخن‌ها دارم از دست تو - سعدی


اوست نشسته در نظر - مولانا

اوست نشسته در نظر

من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل

من به کجا سفر برم.

 

"مولانا"


 

متن کامل شعر

اشتیاق تو مرا سوخت - وحشی بافقی

اشتیاق تو مرا سوخت

کجایی

بازآ

 

"وحشی بافقی"

 

هر که محرابش تو باشی - سعدی

هر که

محرابش تو باشی

سر ز خلوت برنیارد ...

 

"سعدی"

 

 

 

 ---------------------------------------


هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد

هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد

 

روزی اندر خاکت افتم ور به بادم می‌رود سر

کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد

 

"سعدی"


بیا که در غم عشقت - سعدی

بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

 

پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار

جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

 

"سعدی"


------------------------------------

 

متن کامل شعر:

 

بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

 

شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار

چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

 

دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا

همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو

 

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا

دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو

 

پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار

جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

 

"سعدی"


برگرفته از کانال: باران دل

@baran_e_del

خنک آن روز

خنک آن روز

که در پای تو

جان اندازم.

 

"سعدی"

 


-----------------------------------------------

 

متن کامل شعر:

 

خنک آن روز که در پای تو جان اندازم

عقل در دمدمه خلق جهان اندازم

 

نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم

نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم

 

تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم

تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم

 

دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم

خویشتن را به طفیلی به میان اندازم

 

تا نه هر بی‌خبری وصف جمالت گوید

سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم

 

گر به میدان محاکای تو جولان یابم

گوی دل در خم چوگان زبان اندازم

 

گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست

چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم

 

یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین

حق علیم است که لبیک زنان اندازم.

 

"سعدی"

 

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

 

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟

من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

 

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم

از پی دوستی تو به بلا افتادم

 

"عراقی"

 

برگرفته از کانال "باران دل"

@baran_e_del


-------------------------------------------------

 

متن کامل شعر:

 

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

 

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟

من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

 

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم

از پی دوستی تو به بلا افتادم

 

حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر

من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟

 

پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر

که بشد کار من از دست و ز پا افتادم

 

تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟

چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟

 

چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟

که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم.

 

"عراقی"

به سودای تو مشغولم

به سودای تو مشغولم

ز غوغای جهان فارغ ...

 

"وحشی بافقی"

 

 

ای نفس باد سحر

به دلارام بگو ای نفس باد سحر

کار ما همچو سحر

با نفسی افتاده‌ست...

 

"سعدی"


 

متن کامل شعر:

 

اتفاقم به سر کوی کسی افتاده‌ست

که در آن کوی چو من کشته بسی افتاده‌ست

 

خبر ما برسانید به مرغان چمن

که هم آواز شما در قفسی افتاده‌ست

 

به دلارام بگو ای نفس باد سحر

کار ما همچو سحر با نفسی افتاده‌ست

 

بند بر پای تحمل چه کند گر نکند

انگبین است که در وی مگسی افتاده‌ست

 

هیچکس عیب هوس باختن ما نکند

مگر آن کس که به دام هوسی افتاده‌ست

 

سعدیا حال پراکندهٔ گوی آن داند

که همه عمر به چوگان کسی افتاده‌ست.

 

"سعدی"

دیوان اشعار / غزلیات

گرچه می‌گفت که زارت بکشم

گرچه می‌گفت که زارت بکُشم، می‌دیدم

که نهانش نظری با من دلسوخته بود

 

"حافظ"

 


متن کامل شعر:

 

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

 

رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی

جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود

 

جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست

و آتش چهره بدین کار برافروخته بود

 

گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم

که نهانش نظری با من دلسوخته بود

 

کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل

در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود

 

دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت

الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود

 

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

 

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ

یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود

 

"حافظ"


دل من در هوس روى تو اى مونس جان

دل من در هوس روى تو اى مونس جان

خاک راهی‌ست

که در دست نسیم افتاده‌ست ...

 

"حافظ"

 

برگرفته از کانال: "دیوارنامه"

@DivarNaMeH1358


آغوشت ...

تمام جان و تنم را

بکش در آغوشت

مرا که طاقت یک پیرهن

جدایی نیست...!!

 

"علی شکری"

 

 

در زیر سایه ی مژه ات

در زیر سایه ی مژه ات

خوابم آرزوست...


"فریدون مشیری"

 

 

متن کامل شعر:

 

همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چون باده ی لب تو می نابم آرزوست


ای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبز
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست


دور از نگاه گرم تو، بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوست


تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سر گشتگی به سینه ی گردابم آرزوست


تا وارهم ز وحشت شب های انتظار
چون خنده ی تو، مهر جهانتابم آرزوست.

"فریدون مشیری"

روی در روی و نگه بر نگه

روی در روی و

نگه بر نگه و

چشم به چشم!

حرف ما و تو

چه محتاج زبانست امروز؟

 

"وحشی بافقی"

 

دوش می‌گفت که فردا ...

دوش می‌گفت

که فردا بدهم کام دلت

سببی ساز خدایا

که پشیمان نشود.

 

"حافظ"

 

 

+ با تشکر از خانم هدی برای ارسال شعر.

شور شراب عشق تو

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر

کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو


شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

 

"حافظ"

----------------------------------------------

 

+ 20 مهرماه، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد.

 

 

آمدم از تو ستانم دل ...

آمدم

از تو ستانم دل نافرمان را،

دیدمت روی و به فرمان تو کردم

جان را ...

 

"عاشق اصفهانی"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del

 

ما نباشیم

که باشد

که جفای تو کشد...

 

"وحشی بافقی"