کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

میان تاریکی تو را صدا کردم - فروغ فرخزاد

میان تاریکی

تو را صدا کردم

سکوت بود و نسیم

که پرده را می برد .

در آسمان ملول

ستاره ای می سوخت

ستاره ای می رفت

ستاره ای می مرد !

 

ترا صدا کردم

ترا صدا کردم

تمام هستی من

چو یک پیالۀ شیر

میان دستم بود

نگاه  آبی ماه

به شیشه ها می خورد

 

ترانه ای غمناک

چو دود بر می خاست

ز شهر زنجره ها

چو دود میلغزید

به روی پنجره ها

 

تمام شب آنجا

میان سینه ی من

کسی ز نومیدی

نفس نفس می زد

کسی به پا می خاست

کسی تو را می خواست

دو دست ِ سرد او را

دوباره پس می زد !

 

تمام شب آنجا

ز شاخه های سیاه

غمی فرو میر یخت

کسی ز خود می ماند

کسی ترا می خواند

هوا چو آواری

به روی او می ریخت

 

درخت کوچک من

به باد عاشق بود

به باد ِ بی سامان

کجاست خانه ی باد؟

کجاست خانه ی باد؟

 

"فروغ فرخزاد"

 

از مجموعه: تولدی دیگر / میان تاریکی

------------------------------------


بیشتر بخوانید:

یکی از زیباترین آثار فروغ که با آهنگ معین ماندگار شد:

ای شب از رویای تو رنگین شده + دانلود آهنگ


هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره - فروغ فرخزاد

هرگز آرزو نکرده ام

یک ستاره در سراب آسمان شوم

یا چو روح برگزیدگان

همنشین خامش فرشتگان شوم

هرگز از زمین جدا نبود ه ام

با ستاره آشنا نبوده ام

روی خاک ایستاده ام

با تنم که مثل ساقهء گیاه

باد و آفتاب و آب را

می مکد که زندگی کند

بارور ز میل

بارور ز درد

روی خاک ایستاده ام

تا ستاره ها ستایشم کنند

تا نسیم ها نوازشم کنند

 

از دریچه ام نگاه می کنم

جز طنین یک ترانه نیستم

جاودانه نیستم

جز طنین یک ترانه آرزو نمی کنم

در فغان لذتی که پاک تر

از سکوت سادهء غمی ست

آشیانه جستجو نمی کنم

در تنی که شبنمی ست

روی زنبق تنم

 

بر جدار کلبه ام که زندگی ست

یادگارها کشیده اند

مردمان رهگذر:

قلب تیرخورده

شمع واژگون

نقطه های ساکت پریده رنگ

بر حروف درهم جنون

هر لبی که بر لبم رسید

یک ستاره نطفه بست

در شبم که می نشست

روی رود یادگارها

پس چرا ستاره آرزو کنم؟

 

این ترانهء منست

- دلپذیر دلنشین

پیش از این نبوده بیش از این.

 

"فروغ فرخزاد"

 

از مجموعه: تولدی دیگر / روی خاک

 

به باز آمدنت دلخوشم

به باز آمدنت چنان دلخوشم

که طفلی به صبح عید

پرستویی به ظهر بهار

 و من به دیدن تو.

 

چنان در آینه‌ات مشغولم

که جهان از کنارم می‌گذرد

بی آن که سر برگردانم.

 

به قمریان عاشق حسد می‌ورزم

که دانه بر می‌چینند

و به ستاره و باران 

که بر نیمرخ مهتابی‌ات بوسه می‌زنند

و به گلی که با اشاره‌ی تو می‌شکفد.

 

بیا

با اندامی از آتش بیا

و جلوه‌ای از آذرخش.

 

من کجا باز بینمت ای ستاره‌ی روشن

که بی تو تا شبگیر پیر می‌شوم.

 

چندان که بازآیی

ستاره‌ها همه عاشق می‌شوند.

 

"على باباچاهى"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del

همان بهتر که نام تو نهان باشد

بگذار که همسایه های ساکت مان

نام تو را ندانند
همین زلال زرد روسری
برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافی ست
همان بهتر که نام تو در لابه لای ترانه نهان باشد
همان بهتر که از میان واژه ها بدرخشی! خورشیدک من
مثل درخشش فانوس از فراسوی فاصله ها
مثل درخشش ستاره از پس پرده ی پشه بند
پشه بند...
تابستان...
کودکی...
آه! همان بهتر که نام تو در لابه‌لای گریه ها نهان باشد.

 

"یغما گلرویی"

از مجموعه: گفتم بمان! نماند ... / 1377

بانو ... (2)

1)

شب پره‌ها

برای رسیدن به ماه بانویشان

شب را گم کرده‌اند

در میان این همه ماهِ فریب

که درختانِ مرده

گل داده‌اند

پرهایشان را گم کرده‌اند

بانو!

شب پره ها گم شده‌اند

گم شده‌ام.

 

2)

نگاهم در آینه فرو می ریزد

جزیره ای به زیر آب می رود

در ساحل ِ آینه دستانی کور مال

عطر ِ تو را می جویند

و پرندگان

بودن ِ جزیره را فراموش می کنند.


3)

بوی رفتن می دهی

در را باز می گذارم

وقتی برو

که گنجشک ها و ستاره ها

خوابند...


از: کیکاووس یاکیده


برگرفته از کتاب: "بانو و آخرین کولی سایه فروش"