من تمام شهرهای ویران شده ام
سربازهای بسیاری
در چشم هایم شکست خورده اند
و آغوش تو
تنها جای دنیاست
که هنوز دوستش دارم.
مرا ببخش که غمگینم
و وقتی می گویم دوستت دارم
گریه ام می گیرد...
مرا ببخش که
فقط می نویسم
و کاری از دستم بر نمی آید!
"مهسا چراغعلی"
از کتاب: جنگل گریان / بخشی از شعر بلند 13
پریشانم
پنجره ها را باز گذاشته ام
و باد
اندوه را از هر سرزمینی
به خانه ام می آورد!
عشق
زخم های مرا خوب می کند اما
دردهای جهان را نه...
"مهسا چراغعلی"
از کتاب: جنگل گریان / بخشی از شعر بلند 13
غم نام های بسیاری دارد
مرا ببخش که غمگینم
و به هر نامی که صدایم می زنی
گریه ام می گیرد!
با من حرف بزن
صدایت هم نوایی تمام سازهاست
کودکان هنوز در گلویت می رقصند
و چیزی از جنگ نمی دانند...
مرا ببخش که خوشبخت نیستم
و نمی توانم از جهان
تنها به عکس های زیبایی که برایم فرستادی
دل خوش کنم ...
"مهسا چراغعلی"
از کتاب: جنگل گریان / بخشی از شعر بلند 13