وقتی دلتنگ
می شوی
نه چای دم
کرده ی مادر
نه هوای گرم
اتاق
نام ش را می
پوشی
و تنت
جا می ماند
در لباسی که اندازه اش نیست
شاعر: ناشناس!
منبع: وبلاگ غوغای سکوت
http://haftominnafar.blogfa.com/
زیبایی تو
سینی
چای را برمیگرداند
غمگینم
بی
آنکه کودکی به دنیا آورده باشم، غمگینم
مرا
دوست داشته باش
چنان
باورت میکنم
که
شاخههایت به شکستن امیدوار شوند
من
دختر یک کشاورزم
آب
باش و با من مهربانی کن
سرکشی
نکن
قلب
من از قدمهای تو پیشی میگیرد
بگذار
شب بیاید و خیابان را خلوت کند
تا
تو را در آغوش بگیرم
تو
دیواری هستی که هیچ دری از غمگینیات کم نمیکند
همیشه
چای میخوری و شعر میخوانی
صدای
تو دلتنگم نمیکند
تنهایم
میکند.
"الهام اسلامی"