کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دیگر از یک لیوان نخواهیم خورد

دیگر از یک لیوان نخواهیم خورد

نه آبی، نه شرابی

دیگر بوسه‌های صبحگاهی نخواهند بود

و تماشای غروب از پنجره نیز

تو با خورشید زندگی می‌کنی

من با ماه

در ما ولی فقط یک عشق زنده است

برای من، دوستی وفادار و ظریف

برای تو دختری سرزنده و شاد

اما من وحشت را در چشمان خاکستری تو می‌بینم

توئی که بیماری‌ام را سبب شده‌ای

دیدارها کوتاه و دیر به دیر

در شعر من فقط صدای توست که می خواند

در شعر تو روح من است که سرگردان است

آتشی برپاست که نه فراموشی

و نه وحشت می‌تواند بر آن چیره شود

و ای کاش می‌دانستی در این لحظه

لب‌های خشک و صورتی رنگت را چقدر دوست دارم.

 

"آنا آخماتووا"

مترجم: احمد پوری

 

این بار زنده می‌خواهمت

این بار زنده می‌خواهمت

نه در رویا، نه در مجاز

این که خسته بیایی

بنشینی در برابرم

در این کافه‌ پیر

نه لبخند بزنی

آن‌گونه که در رویاست

و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!

 

صندلی‌ات را عوض کنی

در کنارم بنشینی

سر خسته‌ات را

روی شانه‌ام بگذاری

و به جای دوستت دارم

بگویی:

گم کرده ام تو را! کجایی؟

 

"آ.کلوناریس" (شاعر یونانی)

ترجمه: احمد پوری