کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

بگذار قفل ها و کلید ها کار خودشان را کنند

بگذار قفل ها و کلید ها کار خودشان را کنند

ما چرا باور کنیم درهای بسته ی بین خودمان را؟
چرا به جای گریستن به تنهایی اعتقاد نیاوریم؟
نگاه کن
گنجشک های مست پشت پنجره
زندگی را با خود از این شاخه به آن شاخه می برند
تو اما روی کاناپه بست نشسته ای
و می گذاری کوچه هایمان به بن بست برسند
بی خیال با کاموا های آبی ات دریا می بافی
من آن طرف نگاهت دست و پا می زنم در خودم
عینک آوردم
تعارف کردم به تو
و سعی کردم خودم را به درشت نمایی بزنم
تو اما
همچنان دریا می بافی
که مرا غرق کرده باشی!

                             
از: مریم نظری

چقدر با من دویده ای

چقدر با من دویده ای

قطار لحظه های نیامده را؟
چقدر انتظار کشیده ای ؟
با من
یا برای من
در ایستگاه هایی با باران های چهار فصل
و مسافران مه آلودی
که زنانی ابدی اند
و اندوه را در چمدان هایشان حمل می کنند
چقدر مرا محرمانه توی سینه ات
از این ایستگاه به آن ایستگاه برده ای
و نام تمام زنان مه آلود را پرسیدی؟
کوچک ترین شباهتم را گم کردی
تا فراموش شوم در ازدحام نام های بی شمار
من برای پیاده شدن تنها به کسی نیاز داشتم که منتظرم باشد
و نام کوچکم را
در پلک به همزدنی به خاطر بیاورد
این توقع زیادی بود؟
که سال هاست اینچنین مرا
می چرخانی دور خودم؟

 

از: مریم نظری


وبلاگ شاعر:

http://zanesharghy.persianblog.ir/