در نگاهت
من خلوت تنهایی
و ترانه ی تاکستانی هستم
که درفصل سخاوت زمین
به بار می نشیند.
"شیرکو بی کس"
تو اینجا نیستی
و گم شده ای
اما هنوز لبخندت اینجاست و
روی صندلی روبرویم نشسته است
تو اینجا نیستی
اما بعد از تو
رنگ گیسوانت
تن صدایت و
بوی تن ات را
برای تنهایی و اتاقم جا گذاشته ای
تو این جا نیستی
اما آنکه
در این خانه و
روی پاشنه ی در و
در بستر و
در خواب با من است
مرا
صورت عشق تو
تنها نمی گذارد
"شیرکو بی کس"
مترجم: مختار شکری پور
از کتاب: تو اینجا نیستی اما / انتشارات نگاه
شیرکو بی کس - شاعر کردستان عر اق
در آخرین نامه ات از من پرسیده بودی
که
چه سان تو را دوست دارم؟
عزیزکم،
همچون بهار
که
آسمان کبود را دوست دارد.
همچون
پروانه ای در دل کویر
یا
زنبوری کوچک در عمق جنگل
که
به گل سرخی دل داده است
و
به آن شهد شیرین اش.
آری،
من اینگونه تو را دوست دارم.
همچون
برفی بر بلندای کوه
یا
چشمهای روان در دل جنگل
که
تراوش ماهتاب را دوست دارد
عزیزکم،
آنگونه
که خودت را دوست داری،
آنگونه
که خودم را دوست دارم
همانگونه دوستت دارم.
"شیرکو بی کس"
ترجمه: بابک زمانی
عشق تو به باد می ماند
وقتی
که بخواهم شعله بکشم
می
آید و خاموشم می کند.
عشق
تو به باد می ماند
همین
که شعله کشیدم
می
آید و شعله ور ترم می کند...
"شیرکو بی کس"
برگرفته از کانال
@baran_e_del
عشقت
اگر باران
اینک در زیر آن ایستاده ام؛
اگر آتش
درون آن نشسته ام؛
شعر من می گوید:
در تداوم آتش و باران جاودانه ام ...
"شیرکو بی کس"
در نامهِ دیروزت
چراغی کوچک برایم فرستاده بودی
منِ تاریک
روشنش که کردم
در آیینه روبرویم
خود را دیدم
که تاریخی هستم تیره و تار
از مردانی که
چراغ را در زن کشتند!
"شیرکو بی کس"
برگرفته از کانال
@baran_e_del
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﻋﻤﺮﯼ ﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭِ ﻫﻢ ﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﻢ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺭﯾﻞ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻨﺰﻝِ ﻣﻤﮑﻦ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ
ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻭﺍﮔﻦ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭِ ﻫﺮ ﻗﻄﺎﺭﯼ
ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ
ﻣﺎ ﺣﺎﻣﻞ ﭼﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﭼﻨﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ
ﭼﻨﺪ ﺑﻮﺳﻪ ﯼ ﺑﯽ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ..
"شیرکو بی کس"
برگرفته از کانال
@baran_e_del
قطره قطره
باران می نویسد :گل
نم به نم
دو دیده ی من می نویسد: تو
چه سال پر باران غریبی
چه اندوه دست و دلبازی
که این گونه
سنگ به سنگ
سرم را می شکند، شکوفه می کند
و برگ به برگ
سرانگشتان مرده ام را می تاسد
سیاه می کند
و خود همچون گیاهکی بی پناه
به باد سپرده می شوم
تا در زمهریر ذهن تو زندگی کنم
زاده شوم.
"شیرکو بی کس"
همیشه چشمانت
دو چشمه اند در خواب هایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار می شود
می بینم بسترم
سرشار از گل عشق توست
و نم نم گیاه و سبزینه ...
عشق تو آفتاب است
آنگاه که درونم طلوع می کنی
و می بینمت
آن هنگام هم که می روی
نمیبینمت
سایهی تنم می شوی و ابر خیالم
پا به پایم راه می افتی
و همراهم می شوی ...
"شیرکو بی کس"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی داشتم
اگر موسیقی
از صدای تو دل انگیزتر بود
هرگز به صدای تو گوش نمی سپردم
اگر آبشار اندامش از تو
متناسب تر بود
هرگز نگاهت نمی کردم
اگر باغچه از تو
خوشبو تر بود
هرگز تو را نمی بوئیدم
اگر در مورد شعر هم از من بپرسی
بدان
اگر به تو نمی مانست
هرگز نمی سرودمش.
"شیرکو بیکس"
تو تنها
رنگ موهایی خرمایی و
تو تنها
رنگ چشمانی قهوەای و
تو تنها
رنگ برنزەی اندامی آتشین نیستی
گر سرت کتاب نبود و
فوران فوارەهای روشنایی در آن نبود
رنگ موهایت از خیالم پر می کشید
گر نگاهت، رنگ بلندپروازی نبود و
خیره به راز باد و قلب باران و آذرخش نبود،
رنگ چشمانت از نگاهم پر می کشید
گر روحت نیز،
به جادوی موسیقی آمیخته نبود،
هر روز گوش به نداهای آبی و
هر شب گوش به نسیم های سفید و
هر بار گوش به نت های بالدار نمی داد و
رنگ اندامت
دیرزمانی
از دستان و از احساسم پر می کشید.
"شیرکو بیکس"
ترجمه: مسعود طه زاده
باران که آمد
گلی در خانه ام رویید
آفتاب که تابید
آیینه ای تمام قد به خانه ام داد
درخت توی ایوان
شانه ای به موهایم بخشید
عزیزکم
تو که آمدی
گل و آینه و شانه را بردی و
شعری به من سپردی!
"شیرکو بی کس"
(ترجمه: آرش سنجابی)
نازنین!
زیر باران سرانگشتانت
بذر کوچک حروف
سطرهایی از گل های آفتابگردانند
که می رقصند با آفتاب نگاهت
نازنین!
به همین خاطر
برایت مشتی واژه
از قحط سال شعر آوردم
تا زیر بارش سرانگشتانت
و شعاع چشمانت
قد بکشند و
گل های سرخی باشند
بر میز کارت.
"شیرکو بی کس"
(ترجمه: فریاد شیری)
----------------------------------------
+ شیرکو بیکس (1940 - 2013) ، شاعر معاصر کرد عراقی بود که در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم سوئد، برندهٔ جایزه توخولسکی شد.
می دانم
عمری
ست کنارِ هم و
هرگز
به هم نمی رسیم
درست
مثل ریل هایی
که
رؤیاهای ما را
به سر منزلِ ممکن رسانده اند
نازنین!
هرگز
نخواه که روزی به هم برسیم
همچون
واگن های بی قرارِ هر قطاری
واژگون
خواهیم شد
آن
وقت همه می فهمند
ما
حامل چند گفت و گوی عاشقانه
چند
نامه ی ناخوانده و
چند
بوسه ی بی ریا بوده ایم.
"شیرکو بی کس"
-------------------------------------------
دفتر عشق:
سهم من از بهشت یک لحظه از آغوش توست ...
صبح را در آغوش گرفتم
دست هایم
خیابان نخستین تابش آفتاب شدند
و معبری برای چشمان تو"شیرکو بی کس"
-------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------
+ ماموستا شیرکو بی کس، شاعر مبارز و آزادی خواه کرد، تولد: دوم ماه مه ۱۹۴۰، سلیمانیه عراق – مرگ: چهارم اوت ۲۰۱۳ ، سوئد.