کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

بازت داشتم از رفتن - رضا کاظمی

بازت داشتم از رفتن
با سِحر آوازهای نخوانده
و نرمای ابرهای نباریده
اما... رفتی.
 
از میان شکسته های آینه
و تکه های آفتاب
بر پلی از رنگین کمان گذشتی، رفتی.
 
رفتی تا ماه
تا گل سرخ
تا سحر آواز پرنده ای
که از دور تو را می خواند
و من ماندم
در هراس آوازهایی که دیگر نمی بارند
و ابرهایی که
دیگر نمی خوانند!
 
"رضا کاظمی"

مثل درختی در پاییز - رضا کاظمی

آرام شده‌ام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ‌هایش را
باد برده باشد...!

"رضا کاظمی"



تو را پنهان می‌خواستم - رضا کاظمی

تو را پنهان می‌خواستم

نگاهَ‌ت را در رگ‌ رگِ جانم پنهان کردم؛

اما از چشمانم به بیرون راه کشید

نام‌َت را پنهان‌تر

آن‌که با دل نگفتم

اما بادها از خاک‌ها و خاک‌ریزها گذشتند

و بذر نام تو را بر گستره‌ی تمامِ زمین پاشیدند

تو را پنهان می‌خواستم

اما حالا سبز شده‌ای همه‌جا

چشمانم را می‌بندم

کودکانِ هرجا که بگویی

نام آشنای تو را

خنده خنده بر طبل‌ها می‌کوبند

تو را پنهان می‌خواستم

اما این‌گونه که...

حالا چه‌گونه پنهان‌َت کنم؟!

 

 

"رضا کاظمی"

 

برگرفته از کانال: باران دل

@baran_e_del

تنهایی

از برکه

به دریا بزن!

تنهایی‌اَت

بزرگ شده است مرد.

 

"رضا کاظمی"


تو را از شاخه می‌چینم

تو را از شاخه می‌چینم

که برایم گنجشک باشی،

این ‌روزهای سکوت و وحشت را

پُر از آوازِ رفتن کنی.

 

تو را از شاخه می‌چینم

که برایم خورشید باشی،

این نگاه‌های سرد و خالی را

پُر از گرمای دوست داشتن کنی.

 

تو را از شاخه می‌چینم

در دلم می‌کارم:

گنجشکی که همیشه می‌خواند.

خورشیدی که همیشه می‌تابد.

 

"رضا کاظمی"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del


تو نیستی ...

تو نیستی، اما

وقتی به تو فکر می‌کنم

صدای آب را

در رگ‌های خاک می‌شنوم.

گل‌سرخِ حیاط

در آینه‌ی نگاهم

زود به زود می‌شکفد

و آسمان

پُر از پروانه و بادبادک می‌شود.

 

تو نیستی، اما

وقتی به تو فکر می‌کنم

دریا نزدیک‌تر می‌آید

ابرهای سیاه دور می‌شوند

و باران

هر وقت بگویم می‌بارد.

 

تو نیستی، اما

وقتی به تو فکر می‌کنم

تو را می‌بینم

در باغچه ایستاده‌ای

به گل‌ها آب می‌دهی!

 

"رضا کاظمی"

از مجموعه: می رویم گل انار بچینیم، نمی آیی؟ / سال نشر 87


بهار آورده‌ام ...

در زمستانی که بی‌هنگام آمده بود
و ابرهایی که ناغافل،
تو
بهار را به پنجره‌ام هدیه کردی
و ماه مهربان را
به دست‌هایم.
حالا کجا مانده‌ای
دوباره بیایی کنار پنجره‌ام
بگویی: سلام،
بهار آورده‌ام، نمی‌خواهی؟!

 

رضا کاظمی "

 

 

بیست و نهمین نمایشگاه کتاب تهران، غرفه انتشارات مهر نوروز، 19 اردیبهشت 1395

از راست به چپ:

آرش ناجی، افشین صالحی، نیما اسماعیلی، محسن حسینخانی، رضا کاظمی و مهدی اشرفی


قصه عشق

عشق

قصه‌ای بود که مادر بزرگ

شب‌های زمستان برایم می‌بافت:

یکی از رو، دو تا از زیر،...

بالاپوشی که هیچ‌گاه گرمم نکرد!

 

"رضا کاظمی"

ماهی کوچک

کاش می‌توانست
به رود بیندازد خودش را
ماهی کوچکی که
د‌لش دریا بود و
خانه‌اش برکه !

"رضا کاظمی"

غزل!

کسی که دوستش دارم،

غزل است...!
اسمش که نه
چشم هاش...!

"رضا کاظمی"

-----------------------------------------------

 

+ من شاعر نیستم، راوی چشمان توام...

 

برگرفته از وبلاگ:

http://www.pinarhh.blogfa.com/

رفتنت ...

پروانه نیستم اما
سال‌هاست دور خودم می‌چرخم وُ
می‌سوزم.
رفتن‌َت در من
شمعی روشن کرده است انگار!

 

"رضا کاظمی"

قایقت می‌شوم



قایقت می‌شوم

بادبانم باش.

بگذار هرچه حرف

پشت سرمان می‌زنند مردم،

باد هوا شود

دورترمان کند...

 

"رضا کاظمی"

مرا با بوسه ای تقدیس کن



از مجموعه شعر "شعرهای ممنوعه" / 2014 / لندن / انتشارات H&S Media

مرا ببوس!


مرا ببوس!

روزهای سختی در پیش است

 بگذار تو را

کمی پس‌انداز کنم.

 

"رضا کاظمی"

-----------------------------------------------------------


پ.ن:

آقای رضا کاظمی رو فکر کنم بشه گفت "شاعر بوسه".

بوسه، در اشعار ایشون بسیار بکار برده شده. بیشتر از هر شاعری.

درود آقای کاظمی عزیز و گرانقدر

رسیده‌ام به تو

رسیده‌ام به تو

اما هنوز دلتنگ‌اَم!

انگار به اشتباه،

جای طلوع

در غروبِ چشم‌هایت

فرود آمده باشم!

 

"رضا کاظمی"

اتفاق تازه ی منی

اتفاقِ تازه ی منی
خدا هم اگر خواست نیفتی
بیفت!

 

"رضا کاظمی"

بیا به هم اعتماد کنیم

بیا به هم اعتماد کنیم

من به چشم‌های تو

تو به پا‌های من

و قول بدهیم هم‌دیگر را به جاهای خوبی ببریم...

 

"رضا کاظمی"

شب چشم هات

هرچه قدم هایم را می شمارم
به آخر نمی رسم
چه بی انتهاست
شب چشم هات!

"
رضا کاظمی"

تنهایی تو را می‌شکند

تنهایی تو را می‌شکند،

در شاخه‌های من بپیچ

باد را

غافل‌گیر ‌کنیم!

 

از: رضا کاظمی

تنهایی

تنهایی،
شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم
گاهی لباسِ برگ می‌پوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!

از: رضا کاظمی