کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

در سیمای تو - دیهور انتهورا

در سیمای تو
روشنایی عجیبی ‌ست
که درختان نارنج را بارور می‌کند
و صدایت، دریایی لاجوردی ست
که هنوز
در گوشم می‌خواند

عطرت، سنجاقکها را مست میکند
تا سرخوشانه روی برکه ها به پرواز درآیند
آه ! ماهرخ ، چه میخواستم بنویسم!
پای تو که به ذهنم باز می شود
به فراموشی عمیق فرو می روم.

"دیهور انتهورا"

می خواهم بگویم دوستت دارم - دیهور انتهورا

می خواهم بگویم دوستت دارم
جمله ای که هیچوقت کهنه نمی شود
مانند زیباییِ لبخندت
مانند رنگ چشمانت

که هیچوقت از مد نمی افتد
می خواهم بگویم دوستت دارم
لحظه به لحظه

حافظه‌ام یاری نمی‌کند
نمی‌دانم چرا
نمی‌دانم از کِی
اما خیلی وقت است
این دوستت دارم ها
روی ذهنم انباشته شده.

"دیهور انتهورا"

کشتی کاغذی

با نامه های کاغذی ام

کشتی می سازم

ده ها کشتی بادبانی کوچک !

رهایشان می کنم

به همان رودی که می رود

به سمت خانه ی تو !

فقط ترسم از این است

پیش از آنکه نامه هایم را بخوانی

کشتی هایم غرق شوند !

 

 "دیهور انتهورا "

از کتاب: روح من پر کشید

 

برگرفته از وبلاگ:

http://nezhlaoketab.blogfa.com

می خواهم گم شوم در آغوشت

ای کاش روح من شبیه به رنگ پیراهن تو بود
برهنه به سوی تو باز می آمدم
بر صخره ای می نشستم در کرانۀ دریا
همچو انسان ِ آغازین
جامی شراب می نوشیدم و

عطر گیسوان تو را می بلعیدم
تنهای هایم را
می یافتی
همانگونه که در رویاهایت دیده بودی!
من همه چیز را به فراموشی سپرده ام

...
می خواهم گم شوم در آغوشت.

"دیهور انتهورا"

طعم تمشک

به بهانۀ دلتنگی
پرده های اتاق را کنار می زنم
تا باد،
از شمالی ترین نقطۀ مجهول زمین
عطر لب های تو را
سنجاق کند بر گونه هایم
نگاه کن!
ببین طعم تمشک چه کرده با نسیم!
نگاه کن چگونه می وزد در حریق بوسه ها!

"دیهور انتهورا"