تمام روز
در این فکری
که چگونه صدایش بزنی
تا برگردد
و چگونه نگاهش کنی
که دلش بلرزد و بماند.
تمام روز
در این فکری
که حروف را
چطور کنار هم بچینی
که از ته دل بگویی
"دوستش داری"
آنقدر که دیگر
پاهایش سست شوند
و بماند که بماند!
و تمام شب . .
در این خیال پرسه بزنی
که "ماندن"
چه لذتی دارد...!
"ارمغان مهدیقلی"
دلم می خواست کسی باشد
که مرا "بلد" باشد.
بلد بودن مهم تر از عاشق بودن
یا حتی دوست داشتن است.
کسی که تو را "بلد" باشد
با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید
می داند کی سکوت کند
کی دزدکی نگاهت کند
کی سرت داد بزند
و کی در اوج عصبانیت
محکم در آغوشت بگیرد
کاش کسی باشد
که مرا "بلد" باشد.
"ارمغان مهدیقلی"