نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود.
"صائب تبریزی"
------------------------------------------
متن کامل شعر:
لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
در نگین تو همان زهر نهان است که بود
حسن اهلیت خط هیچ اثر در تو نکرد
آتش خوی تو جانسوز چنان است که بود
دل سنگین ترا ناله ما نرم نکرد
حلقه زلف همان سخت کمان است که بود
شب زلفت ز خط سبز، سیه دل تر شد
این سیه کار همان دشمن جان است که بود
گرچه شد کشور حسن تو ز خط زیر و زبر
همچنان دیده به رویت نگران است که بود
خط بیرحم به انصاف نیاورد ترا
خشم و ناز و ستم و جور همان است که بود
خط ز رخسار تو هرچند قیامت انگیخت
چشم مستت به همان خواب گران است که بود
دل ما با تو چنان است که خود می دانی
گوشه چشم تو با ما نه چنان است که بود
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
گرچه نگذاشت اثر عشق تو از نام و نشان
دل ز داغت به همان مهر و نشان است که بود
گرچه شد باده حسن تو ز خط پا به رکاب
صائب از جمله خونابه کشان است که بود.
"صائب تبریزی"
هر که
محرابش تو باشی
سر ز خلوت برنیارد ...
"سعدی"
---------------------------------------
هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
روزی اندر خاکت افتم ور به بادم میرود سر
کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد
"سعدی"
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست
وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست
هر چند نگه میکنم از روی حقیقت
یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست.
"سنایی غزنوی"
----------------------------------------
+ دانلود آهنگ جدید "صد سال" از بهنام بانی
صد سال یه بارم
کسی مثل من عاشق نمیشه
دوست دارم
چطور دلت واسه من تنگ نمیشه!
جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست
"سنایی غزنوی"
سودای تو را بهانه ای بس باشد
مستان تو را...
ترانه ای بس باشد!
در کشتن ما چه می زنی تیغِ جفا؟
ما را
سر تازیانه ای ...
بس باشد!
"مولانا"
برگرفته از کانال: باران دل
@baran_e_del
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
"سعدی"
برگرفته از کانال "باران دل"
@baran_e_del
----------------------------------------------
پیشنهاد موزیک:
دانلود آهنگ "محبوب زیبا" از طاهر قریشی
-----------------------------
متن کامل شعر:
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
میبرم جور تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد
جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
"سعدی"
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوستترت میدارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم
"عراقی"
برگرفته از کانال "باران دل"
@baran_e_del
-------------------------------------------------
متن کامل شعر:
من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟
چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟
جرمم این دان که ز جان دوستترت میدارم
از پی دوستی تو به بلا افتادم
حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر
من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟
پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر
که بشد کار من از دست و ز پا افتادم
تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟
چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟
چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟
که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم.
"عراقی"
فتادهام به رهت
چشم و گوش گشته سراپا
بیا که گوش به آواز،
پا و چشم به راهم...
"وحشی بافقی"
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر
با نفسی افتادهست...
"سعدی"
متن کامل شعر:
اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادهست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادهست
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادهست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبین است که در وی مگسی افتادهست
هیچکس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آن کس که به دام هوسی افتادهست
سعدیا حال پراکندهٔ گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادهست.
"سعدی"
دیوان اشعار / غزلیات
آن بهشتی که همه
در طلبش معتکفاند
منِ کافر،
همه شب
با تو به آغوش کشم...
"خواجوی کرمانی"
(نیازمند منبع)
خاک من زنده به
تأثیر هوای لب توست...
سازگاری نکند
آب و هوای دگرم...
"سعدی"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
گرچه میگفت که زارت بکُشم، میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
"حافظ"
متن کامل شعر:
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود
"حافظ"
دل من در هوس روى تو اى مونس جان
خاک راهیست
که در دست نسیم افتادهست ...
"حافظ"
برگرفته از کانال: "دیوارنامه"
@DivarNaMeH1358
روزی که نمانَد دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من ...
"وحشی بافقی"
--------------------------------------------
پ.ن:
این آهنگ رو خیلی دوست دارم این روزها ...
بهنام بانی – توقع ندارم
اگر بیتو بر افلاکم
چو ابر تیره غمناکم
وگر بیتو به گلزارم
به زندانم به جان تو
"مولانا"
من از این خانه پرنور به در می نروم
من از این شهر مبارک به سفر می نروم
منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر
من از او گر بکشی جای دگر می نروم
"مولانا"
برگرفته از کانال:
@baran_e_del
-------------------------------------------------------
(متن کامل شعر در ادامه مطلب)
ادامه مطلب ...
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است اینکه گوید بدلی ره است دلرا
دل من ز غصه خون شد،دل او خبر ندارد.
"ناشناس"
-------------------------------------------------------
پ.ن: با جستجوی این شعر در گوگل می بینیم که برخی به نام یک شاعر قدیمی ثبت کرده اند (نامش را نمی آورم که اینجا نیز به همان نام یک وقت در سرچ گوگل نیاید!) و یا نام "لا ادری" و یا "حکیم لا ادری" پای شعر نوشته شده. با جستجوی در گوگل توضیح جالبی در مورد لا ادری (La Adree) پیدا کردم که در ذیل می آورم:
قدیم وقتی اشعاری را در کتابها ذکر می کردند که سراینده آن مشخص نبود، به جای نام شاعر می نوشتند:
«لا ادری»؛ یعنی «نمی دانم».
منبع: http://alirezaayatollahi.persianblog.ir/post/67/
همچنین در لغت نامه دهخدا در مورد لا ادری چنین آمده است:
لا ادری ] اَ ] (ع جمله ٔ فعلیه) (از: حرف لا و صیغه ٔ متکلم وحده ٔ اَدری) به معنی ندانم ، نمیدانم . و آن کلمه ای است که در عقب بیتی یا قطعه ای از شعر گذارند آنگاه که گوینده را ندانند.
در زیر سایه ی مژه ات
خوابم آرزوست...
"فریدون مشیری"
متن کامل شعر:
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چون باده ی لب تو می نابم آرزوست
ای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبز
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه گرم تو، بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن، که شب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سر گشتگی به سینه ی گردابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شب های انتظار
چون خنده ی تو، مهر جهانتابم آرزوست.
"فریدون مشیری"
ما ترک سر بگفتیم،
تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان،
در جان و سر نباشد
"سعدی"
متن کامل شعر:
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد
در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد
نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد
چشم وصال بینان، چشمیست بر هدایت
سری که باشد او را، در هر بصر نباش
در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم
مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد
شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد
سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد
تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد.
"سعدی"
در دیدهی من
جمله خیال اند و تو نقشی
بر خاطر من
جمله فراموش و تو یادی . . .
"امیرخسرو دهلوی"