کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

وقتی دلم از دوری آغوش تو تنگ است

وقتی دلم از دوری آغوش تو تنگ است

هر دکمه ی پیراهنت انگیزه جنگ است.

 

"مهیا غلامی"


مرا تنگ در آغوش بگیر

مرا تنگ در آغوش بگیر

آن چنان

که کسی نتواند

مرا از تــو جدا کند

مرا سخت ببوس

میانه ی این آغوش های آسان

مرا میان حجاب گیسوانت پنهان کن

مرا بپوش

از چشم های بی پروا

مرا غرق کن

در تلاطم آغوشت ...

آنچنان که از تو

به هیچ ساحلی نرسم!

 

"علیرضا اسفندیاری"

آغوش تو

تن زده ام آغوشت را

چقدر به من می آید

رنگش

جنسش

و اندازه اش

که به قد تمام بی کسی هایم

بر دلم نشسته است!!

 

"سوسن درفش"


مرا محکم تر به آغوش بکش

مرا روی خودت بکش
من امن ترین انسان روی زمینم
برای پوشاندن سرمایی که بین من و تو اتفاق افتاده است.
ساعت را خوابانده ام
من و تو از زمان گذشته ایم نیازی به دانستن نیست
پرده های خانه را کشیده ام
تا نگاه هیچ غریبه ای به فاصله ی تلخ بین ما رخنه نکند
دستهایت را
لای موهایم پنهان کن
و نفس بکش مرا
از حلق
تا ته این عطش جا مانده بر لب های متورم مان
ما تکرار نمی شویم
این آخرین تولد ماست
مرا روی خودت بکش
و نامم را به فراموشی بسپار
چه فرق دارد من و تو
از کدام گوشه ی این جهان کوچک آمده باشیم به کنج آغوش این اتاق کوچک
تمام امشب مال ماست
نفس بکش مرا
چیزی به صبح نمانده است که به درک
من از نبودن تو کودکی باردارم
که قرار است در اولین جنگ جهانی چندم بمیرد!
لعنت به تو
مرا محکم تر به آغوش بکش
جهان دارد دوست داشتن را
فراموش می کند...!

"ناشناس"

پ.ن: نام شاعر ؟؟


خواستن تو

خواستنت
مثل تصور یک زن برهنه است
در خواب یک سرباز
که نمی داند
آن صدای مهیبی که شنید
گلوله ای است مشتاق
در راه رسیدن به شقیقه اش!

بیا تمام حجم بی قاعده ی مرا
به هندسه ی آغوشت تسلیم کن
نترس!
اتفاق عجیبی نیفتاده است
فقط من مانده ام
این بار که برگشتی
چه حرفی برای گفتن با هم داریم
جز موسیقی بوسه های بی کلام
اصلا بیا چشمانم را از من بگیر
نمی خواهم شاهد غرق شدن دریا باشم در نیاز به رود.

لب های من
بی قرار فصل هایی ست که تو
بهانه ی شادی هایش هستی
نمی خواهم به کسی توضیحی بدهم
فقط می خواهم که تمام پاییز امسال را در آغوش تو باشم
بعضی چیز ها را نمی شود به مردم فهماند.

"ناشناس"

پ.ن: نام شاعر ؟؟


عدل!

تو را نه عاشقانه

نه عاقلانه

و نه حتی عاجزانه؛

که تو را عادلانه

در آغوش می کشم...

عدل مگر نه آن است که

هر چیز سر جای خودش باشد؟

 

"سیمین بهبهانی"


صبح که بیاید...

آفتاب را

پشت دروازه ی شب

منتظر نشانده ام

و طلوع را

به دیداری عاشقانه دعوت کرده ام

امشب

چقدر ستاره می پاشد بر آسمان دلم

و صبح که بیاید

حتما تو در آغوش منی!

 

"سارا قبادی"

بیا مرا آغوش باش

بیا
مرا آغوش باش
و به اندازه ی

تمام دوستت دارم هایی که بدهکاری
به خود بچسبان .
نگاهم کن
و از چشم هایم
ناگفته هایم را بخوان
تو
نبودی
و من با چشم هایت زندگی کرده ام
از لب هایت بوسه نوشیده ام
و در هوای داشتنت نفس کشیده ام

دلتنگم
بیا تا دلتنگی ام را
در گهواره ی دستانت تاب دهم
و تنهایی ام را
در بستر آغوشت خواب کنم
بیا
مرا آغوش باش.

"سارا قبادی"

آشیانه ای بی جانم

 آشیانه ای بی جانم!

بهار را

هر بار

از به آغوش کشیدنت می فهمم

پرستوی من.

 

"حسین غلامی خواه"

در آغوشم بگیر

ﺗﻤﺎﻡ ِ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ

بکش ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ...

ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻃﺎﻗﺖ ِ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻫﻦ

ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ..!

 

"ﻋﻠﯽ ﺷﮑﺮﯼ"

-------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

من...

شیفته آن بوسه

هول هولکی ام

که دیر شده

اما از خیرش نمی گذری..!

"ناشناس"

ﺩﺭ ﺁﻏوش ﺑﮕﯿﺮم

ﺩﺭ ﺁﻏـــــــوش ﺑﮕﯿﺮم

ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ

ﻭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﺼﻞ ﻫﺎ ﺩﻭﺭﯼ ...

 

"هانی محمدی"

------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

دلم می گیرد

وقتی می بینم

او هست.. من هستم..

اما قسمت نیست!

"ناشناس"

وقتی در خانه نیستی

وقتی در خانه نیستی
زلزله
آتش سوزی
و حتی بادی که به پنجره می کوبد
وحشت زده ام می کند ...

می ترسم

هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.


"منیره حسینی"

-------------------------------------------------------------------


+ دانلود آهنگ "ستایش" با صدای مرتضی پاشایی.

آغوش تو

...

آغوشت‌ یادآور بستر بی‌مرز کودکی‌ست‌

با زمزمه‌های‌ معجزه‌ساز مادرُ

قصه‌های‌ شب‌سوز شبانه!

 

آغوشت‌ کتمان‌ تمام تاریکی‌هاست،

اتمام‌ تمام‌ تحکم‌ها،

به‌ جهانی‌ که‌ یوزْباشیانَش‌

حیله‌ی‌ حقیقت‌ْلباس‌ خویش را

به‌ آیت‌ِ شکنجه‌ تبلیغ‌ می‌کنند!

 

دیده‌ام‌ را که‌ به‌ دیدار دریا می‌برم،

آغوشت‌ پناه‌ اندیشه‌های‌ من‌ است‌

و سینه‌ات‌ تالاری‌ست‌

که‌ در آن‌ فریاد می‌زنم:

انسان‌ آزاد است!

 

"یغما گلرویی"

از مجموعه: اینجا ایران است و من تو را دوست می دارم

دفتر اول: من وارث تمام برده‌گان جهانم! ، ترانه 28

 

آغوش تو را می خواهم

خسته‌تر از آنم

که لیوانی چای

آرامم کند

آغوش گرم ترا می‌خواهم

در جنگلی ناشناس

وقتی که آسمان

از لا‌به‌لای شاخه‌ها

سرک می‌کشد ...

 

"فریبا عرب نیا"

 

برگرفته از وبلاگ:

http://shahrehbaran.blogfa.com/

 

مرا در آغوش بگیر

ساده به دستت نیاورده بودم،
که یک روز
بغضم را همسفرت کنم،
چمدانت را به دستت بدهم؛
و به خدا بسپارمت.
ساده به دستم نیاورده بودی،
که از سر ایوانت بپرم...
به روی خودت نیاوری،
و دیگر
هیچ گاه،
روی هره برف گرفته،
برایم خورده نان نریزی.

برو
ولی نگو مرا نمی شناسی.
سایه واژه هایم،
همیشه بر سر اندوه توست.
وقتی هنوز
نیمه های شب،
از خواب می پری؛
و نمی دانی
گنجشکی
که روزی عاشقت بود
چرا در سینه ات بال بال می زند؟

چمدانت را برندار؛
قبل از رفتن،
مرا در آغوش بگیر.

"نیلوفر لاری پور"

مرا در آغوش بگیر

مرا در آغوش بگیر

حتی شده با دست‌هایِ سردِ آدمک‌هایِ یاهو.. 
می‌خواهم به آغوشت برگردم!

"نسترن وثوقی"

در خواب تو، بیدار بودم

در خواب تو
بیدار بودم
سرگردان و بیدار
حتا همان لباس صورتی هم تنت نبود
موهات دور صورتت...
دیده‌ای ماه خرمن می‌زند؟
آسمان مثل پرده‌های سیاه
از دور صورتش فرومی‌ریزد
دیده‌ای؟...
نفس می‌زدی
و من
بین لب‌ها و سینه‌هات
سرگردان بودم
گفتی کجایی؟
گفتم سرگردانی قید زمان است
نه مکان


"عباس معروفی"

------------------------------------------------------


دفتر عشق:

کاش من و تو

دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم

تنگ در آغوش هم

خوابیده در قفسه های کتابخانه ای روستایی

گاهی تو را

گاهی مرا

تنها به سبب تشدید دلتنگی هامان

به امانت می بردند

"منبع: نت"

از من مپرس چرا دوستت دارم من

از من مپرس چرا دوستت دارم من
تو هم چون شعری
که هر چه دروغ می‌گویی ، زیباتر می‌شوی

از من مپرس از چه تو را می‌پرستم
بتی از سنگی
سرد چون بلور
بطالت روزی تابستانی بر دریا

از من مپرس از تو چرا ناگزیرم
ای خون!
دقایق آخر!
مریم بی‌شوی!
عیسای نازاده صلیب شده را
در آغوشت بگیر.

"شمس لنگرودی"

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده..

 

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

 

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- زنی

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت

 

میبینی

عشق همیشه

جاودانگی می آورد


"گیلدا ایازی"

-------------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

مثل گنجشکها دوست دارمت...

مثل گنجشک هایی

که میدانند پای کدام پنجره ای ،

نزدیک کدام درخت...

مثل گنجشک ها بغض میکنم وقتی پنجره را می بندی

میمانم پشت شیشه ، زیر برف و یخ میزنم از شب!

من گنجشکم!

مثل گنجشک ها دوست دارمت....

دانه بریزی

یا نریزی...

منبع: وبلاگ از شراب تا سراب

http://perkas.blogfa.com