زندگی ، راز بزرگی ست که در ما جاری ست
زندگی ،
فاصله ی آمدن و رفتن ماست
رود دنیا ،
جاری ست
زندگی ،
آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن ،
به همان عریانی ، که به هنگام ورود ، آمده ایم
قصه آمدن و
رفتن ما تکراری است
عده ای گریه
کنان می آیند
عده ای ، گرم
تلاطم هایش
عده ای بغض
به لب ، قصد خروج
فرق ما ، مدت
این آب تنی است
یا که شاید ،
روش غوطه وری
دست ما در کف
این رود به دنبال چه می گردد ، هیچ !!!
زندگی ، باور
تبدیل زمان است در اندیشه عمر
زندگی ، جمع
طپش های دل است
زندگی ، وزن
نگاهی ست ، که در خاطره ها می ماند
…
زندگی ، رسم
پذیرایی از تقدیر است
سهم من ، هر
چه که هست
من به اندازه
این سهم نمی اندیشم
وزن خوشبختی
من ، وزن رضایتمندیست
شاید این راز
، همان رمز کنار آمدن و سازش با تقدیر است
زندگی شاید ،
شعر پدرم بود
، که خواند
چای مادر ،
که مرا گرم نمود
نان خواهر ،
که به ماهی ها داد
زندگی شاید
آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
زندگی ،
زمزمه ی پاک حیات است ، میان دو سکوت
زندگی ،
خاطره ی آمدن و رفتن ماست
لحظه ی آمدن
و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می
خواهد ،
قدر این
خاطره را ، دریابم
"کیوان شاهبداغی"
(شعر کامل در ادامه مطلب)