کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

آنگاه که صدای تو را می‌شنوم

...

آنگاه که صدای تو را می‌شنوم

می‌پندارم

که می‌توانم دیگر بار از تو شعله‌ور شوم

و بر مدخل کشت‌زارانت،

بارها و بارها جان دهم

این‌جا هر آنچه برای من آزار دهنده باشد

یافت نمی‌شود.

مرا آن خیابان‌هایی می‌آزارد

که دیگر باز نخواهند گشت

و چهره‌هایی که چهره‌هایی دیگر پوشیده‌اند.

و داستان‌های عاشقانه‌ای که ندانستم

چگونه آن‌ها را بزی‌ام

و نتوانستم آن‌ها را چونان مومیایی

درون صندوق‌های پنهان خاطرات

نگاه دارم

...

"غاده السمان / نامه‌ی وفاداری به یاسمن‌ها"

(غم‌نامه‌ای برای یاسمن‌ها، غادة السَّمّان، ترجمه‌ی دکتر عبدالحسین فرزاد، نشر چشمه، بهار ۱۳۷۷)

جغدی که قلبش در بیروت است

هنوز دوستت می دارم

علیرغم هرچه هست،

چون در سواحل تو آموختم

چگونه از میان صدفی مهتاب را بنوشم.      

 

"غاده السمان"

جغدی که قلبش در بیروت است / ترجمه: کامبیز منوچهریان"

 

دوستت دارم، اما نمى‌توانى مرا در بند کنى

دوستت دارم

اما نمى‌توانى مرا در بند کنى

همچنان که آبشار نتوانست

همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند

و بند آب نتوانست

پس‏ مرا دوست بدار

آنچنان که هستم

و در به بند کشیدن روح و نگاه من

مکوش‏!

مرا بپذیر آنچنان که هستم  .    

 

"غاده السمان"

از مجموعه شعر: در بند کردن رنگین کمان/

من انسانم!

 اگر به خانه‌ من آمدی

برایم مداد بیاور، مداد سیاه

 می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم

 تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم

 یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!

 یک مداد پاک کن بده برای محو لب‌ها

 نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!

 یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم

 شخم بزنم وجودم را ... بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا!

 یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد

 و بی‌واسطه روسری کمی بیندیشم!

 نخ و سوزن هم بده، برای زبانم

 می‌خواهم ... بدوزمش به سق ...

این گونه فریادم بی صداتر است!

 قیچی یادت نرود،

 می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!

 پودر رختشویی هم لازم دارم

 برای شست و شوی مغزی!

 مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند

 تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.

 می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود!

 صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی، بگیر!

 می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،

 برچسب فاحشه می‌زنندم

 بغضم را در گلو خفه کنم!

 یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم

 برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،

 فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند،

 به یاد بیاورم که کیستم!

 ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند

 برایم بخر ... تا در غذا بریزم

 ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم!

 سر آخر اگر پولی برایت ماند

 برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،

 بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:

 من یک انسانم !!

 من هنوز یک انسانم

 من هر روز یک انسانم!

 

"غاده السمان"

شاعر معاصر سوری

در بند کردن رنگین‌کمان

به تو تکیه کرده‌ام
و از درخت تنت
شاخه‌های مهربانی مرا دربر گرفته‌اند
 
مباد که به تو اعتماد کنم
آنگاه که دستانم را فشردی
ترسیدم مبادا که انگشتام را بدزدی
و چون بر دهانم بوسه زدی
دندانهایم را شمردم! گواهی می دهم بر ترسهایم
 
دوستت می دارم
اما خوش ندارم که مرا دربند کنی
بدانسان که رود
خوش ندارد
در نقطه‌ای واحد، از بسترش اسیر شود در بند کردن رنگین‌کمان

از آنرو که براستی دوستت دارم
ما، در همان رودخانه، دیگربار
آب‌بازی خواهیم کرد در بند کردن لحظه‌ی هراسها
 
تو سهل و ممتنعی
چون چشمه‌ که به دست نمی آیی
مگر آنگاه که روان شودسهل و ممتنع

برای تو چونان صدف می گشایم
و رویاهای تو با من به لقاح می نشینند
و مروارید سیاه و بی‌تای تو را بارور می شوم

ما باید که پرواز کنیم چون دو خط موازی
با هم، که به هم نمی پیوندند
که نیز از یکدیگر دور نمی شوند
و عشق، همین است عشق دو خط موازی


"غاده‌ السمان"

جغد به هوش آمده

هر بار که در آغوشم می‌کشی

باز باکره می شوم

و حس می کنم شب عروسی‌ام است.

 

"غاده السمان"

جغد به هوش آمده / ترجمه: کامبیز منوچهریان

ای یار

ای یار

که در گریبانت
دو کبوتر توأمان بی‌تابند
و قلب پاک تو
با لرزش خوش کبوتران
به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است


لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است

و گرمای مهربان دستت
مرد را مرد می‌کند

و من

ایستاده ام
و به نیمه‌ی کهکشان می‌نگرم


که در آنسویش

تو
عشق تقدیر می‌کنی
و من
کامل می‌شوم
ای زن زن !


"غاده السمان"

ترجمه: استاد عبدالحسین فرزاد

 

----------

 


درباره شاعر:غادة السمان (زادهٔ ۱۹۴۲ در دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیان‌گذاران شعر نو در ادبیات عرب به شمار می‌رود.
از این شاعر بیشتر بدانید: ویکی پدیا