کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

همه از تو حرف می زنند

همه از تو حرف می زنند
و گمان می کنند،

از آفتاب، آب، استعاره سخن می گویند.
مثلا این درخت
که ریشه های جوانش را بغل گرفته
و می رود آنجا که نسیم بهار می وزد
و گمان می کند
هر میوه یی که دلش بخواهد
بار می دهد،
یا این طوطیان
که مخفیانه از سر مرزها گذشتند
و حالیا به یاد طویان بُنارس مست می کنند.
این باد، این سکوت، این برف، این بلور
همه از ریشه های تو آب می خورند
جز من
که تو را
با درخت و ریشه در کلماتم می کارم*
و بلافاصله بار می دهم
آخر من که خطیب شما نیستم
باغبان توام.

"شمس لنگرودی"

 

از دفتر: رسم کردن دست های تو

کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه


* پ.ن: در کتاب چنین نوشته شده: "با رخت و ریشه ..." ، که به گمانم "درخت" باید صحیح باشد.


جدایی

از تو جدا شدم

چون سیبی از درخت

دردِ کنده شدن با من است

اندوه پاره پاره شدن.

 

"شمس لنگرودی"

 

از دفتر: لب خوانی های قزل آلای من

کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه


تندیس تو ...

از این همه ماه
که در آسمانت ریخته است
مگر که سه آفتاب به هم فشرده
از پس زیبایی هایت برآیند.

 

چشمانت

دو رودخانه ی تشنه اند

که از پس نیزارهایش

محموله ی ممنوعی حمل می شود.

 

از این همه برف

که دندانت را سفید کرده است

چه برف گرانی

آسمان به زمستان مدیون است.

 

دست‌هایت

شکل و شمایل بخشیدن‌اند

گوش‌ات

دو نقشه پیچاپیچ

برای پنهان کردن رازها، رویاها.

 

مگر اشتیاق بی سببی

خطوط تنت را

چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.

 

خدایا!

نکند طوفان سر رسد

که تندیس شنی ام را

به خاک اندازد!

 

"شمس لنگرودی"

 

از دفتر: رسم کردن دست های تو

کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه


دور از تو

شکوفه های انار را ببین

در برف زمستان!

دور از تو

فقط بید مجنون نیست.

 

"شمس لنگرودی"

 

از دفتر: لب خوانی های قزل آلای من

کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه

 

بارانم ...

می بارم

چشمانی کو که تو را ببینم

دهانی که تو را بخوانم

گوشی که تو را بشنوم

 

بارانم

می بارم

کورمال، کورمال

در کنارت.

 

"شمس لنگرودی"

 

می آیی ...

...

می آیی و چون چاقویی

روزم را به دو نیم می کنی.

می روی

پاره های تنم

در اتاقم می ماند...

 


"شمس لنگرودی"

82.08.18

 

از کتاب: پنجاه و سه ترانه عاشقانه


ترانه یی غمگینم

می خواستم ترانه یی باشم
که بچه های دبستانی از بر کنند
دریا که می شنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگ های علف
نت های به هم خوردن شان را
از روی صدای من بنویسند.

می خواستم ترانه یی باشم
که چشمه زمزمه ام کند
آبشار
باسنج و دهل بخواند.

اما ترانه یی غمگینم
و دریا، غروب
بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند!

نت هایم را تمام نکرده
چرا رهایم کردی.

"شمس لنگرودی"

82/6/17

 

از کتاب: پنجاه و سه ترانه عاشقانه


بی تابانه در انتظار تواَم

بی تابانه در انتظار تواَم
غریقی خاموش
در کولاک زمستان.

فانوس های دور سوسو می زنند
بی آن که مرا ببینند
آوازهای دور به گوش می رسند
بی آن که مرا بشنوند.

من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی توفان زادم
که ساحل بر من تنگ است.-
آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ
که قلب من است.

 

"محمد شمس لنگرودی"

مجموعه: پنجاه و سه ترانه عاشقانه

کتاب: شعر زمان ما / شمس لنگرودی / انتشارات نگاه


 

+ 26 آبان، سالروز تولد استاد شمس لنگرودی گرامی باد.


جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟

تا در سپیده های تو پهلو گیرم

عطر گل شب بو کجایی؟

دلم می خواهد

چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی

آسمان آب شده در تنگ بلورین من

موجی کف بر لبم

که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم

و لب پر زنان به بستر خود می روم

بی آنکه تو را ببینم

روزی تو

آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟

 

"شمس لنگرودی"


بال های من

دلگرمی های تو

بال های منند

چیزی بگو

گاهی چنانم بی تو

که عبور سایه ای از کنارم

 نگرانم می کند.


"شمس لنگرودی"


+ اصل شعر در ذیل آمده. نمی دونم کدام آدم خوش ذوقی تغییرش داده اما این تغییر مثبت بوده و من هم پسندیدم. استفاده از سایه بجای گربه لاغر!

برای رعایت در امانت اصل شعر را هم قرار دادم:


دلگرمی های تو

بال های منند

چیزی بگو

گاهی چنانم بی تو

که عبور گربه ی لاغری از کنارم

 نگرانم می کند.


"شمس لنگرودی"


نوروز منی

نوروز منی تو
با جان نو خریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام من
به شور میوه شدن
در هوای تو پر می کشم.

"شمس لنگرودی"


از مجموعه: ملاح خیابان ها


شادا بهار

شادی هایت را بر صورت من بریز
فروردین من !
و اضافه هایش را پست کن
برای کسی که بهاری ندارد ...

شادا بهار
که دست مرا گرفته نمی دانم به کجا می برد
شادا من
که دست بهار را گرفته به خانه خود می برم ...

"شمس لنگرودی"

پ.ن: این شعر یک شعر ترکیبی هست از دو شعر جناب شمس لنگرودی.

من ناز بالش کوچکی از سوالم

من ناز بالش کوچکی از سوالم
دلم می خواهد
سر بگذاری بر سینه ی من
بگویی
چه پرنده ای است
که به جای من
در هوای تو آواز می خواند.


"شمس لنگرودی"

از کتاب: حکایت دریاست زندگی (گزینه اشعار) / نشر نیماژ

 

این شعرها

این شعرها که بوی سکوت می دهند
از غیبت لب های توست
کلمات
مثل زنجره های خشکیده ی تابستانی
از معنا خالی شدند
و در انتظار مورچه هایند
توشه بار زمستانی شان را
در حفره ی تاریک خالی کنند-
اندوهی که سرازیر می شود
در سینه ی خاموش من.

 

"محمد شمس لنگرودی"

88/02/06

 

از کتاب: حکایت دریاست زندگی (گزینه اشعار) / نشر نیماژ


عکس از وبلاگ: http://whatlilireadstoday.persianblog.ir/


پ.ن:گزینش های خوبی دارد این کتاب.  اگر به دنبال گلچین قشنگ از اشعار شمس لنگرودی هستید، این کتاب را پیشنهاد می کنم.

گل شب بو

شعرم

همهمه ی پنهان توست

گل شب بوی من!

میخواهم تو را

در عبور عطر شبانه ام بشناسند.

 

"محمد شمس  لنگرودی"


شادی هایت را بر صورت من بریز

سنتورها، عودها، ویلن ها، عودها

در دلشان ساز می زنند

تا به محض رسیدنت

خود به صدا درآیند.

 

ای بهار

سرمنشأ بی پایانت کجاست

تا نوشان نوشان بیایم

و در منزلت آرام گیرم

پل هایت کجاست

تا از تلاطم این برف بگذرم.

 

جاده ها

به نیت دیدنت

راهی شهرها می شوند

نمی یابندت، دور می شوند.

 

کندویت کجاست

تا زنبورانم

از شکوفه گیلاست پر کنند.

سوزن بارانت کجاست

تا زخم زمستام را بدوزم.

من به بوی تو برخاستم

و از حرارت بیداری دارم کور می شوم.

 

شادی هایت را

بر صورت من بریز فروردین من!

و اضافه هایش را

پست کن برای کسی که بهاری ندارد.

...

 

"شمس لنگرودی"

از کتاب: حکایت دریاست زندگی / سنتورها

--------------------------------------------


پی نوشت: ساعت 6:30 عصر، کتاب را ورق زده و این شعر زیبا را می خوانم. حیفم آمد با دوستانم به اشتراک نگذارم. در اوج پرکاری و کم وقتی شروع کردم به تایپ... -بنظر می رسد که این شعر برای اولین بار در فضای مجازی در این وبلاگ منتشر می شود.- تقدیم به همه دوستان نازنینم و آنها که شعر خوب را درک کرده و لذت می برند... درود بر قلم زیبای استاد شمس لنگرودی.

از پوستم صدای تو می تراود

از پوستم

صدای تو می تراود

بر پاهای تو راه می روم

با چشم تو شعر می نویسم

من که ام

به جز تو

که در رگ و پوستم نهانی و

نام مرا به خود داده ای.

 

"شمس لنگرودی"

 

از کتاب: حکایت دریاست زندگی

گزینه اشعار / شمس لنگرودی

نشر نیماژ / چاپ اول 1392


همه چیز با تو شروع نشد ...

هیچ چیز با تو شروع نشد

همه چیز با تو تمام می‌شود

کوهستان‌هایی که قیام کرده‌اند

تا آمدنت را پیش از همگان ببینند.

اقیانوس‌ها که کف بر لب می‌غرند و

به جویبار تو راهی ندارند.

باد و هوا که در اندیشه‌اند

چرا انسان نیستند تا با تو سخن بگویند

و تو سوسن خاموش!

همه چیزت را در ظرفی گذاشته

به من داده‌ای

تا بین واژگان گرسنه قسمت کنم

همه چیز با تو شروع نشد

همه چیز با تو تمام می‌شود

جز نامم.

 

"شمس لنگرودی"

-------------------------------------------------------------


+ 29 بهمن، روز سپندارمزدگان (شادی فراموش شده ایران باستان) بر همه عاشقان مبارک.

من دلتنگ توام

 


پیشنهاد موزیک:

دانلود آهنگ "نگران منی (ریمیکس)" از مرتضی پاشایی (ریمیکس: امین کاوه)


ادامه مطلب ...