کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کیستی ای مهربان ترین؟

کیستی که من

اینگونه به اعتماد

نام خود را

با تو می گویم...

کلید قلبم را

در دستانت می گذارم

نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

به کنارت می نشینم

و سربر شانه‌ی تو

اینچنین آرام

به خواب می روم؟

 

کیستی که من

اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!

 

کیستی که من

جز او

نمی بینم و نمی یابم ؟!!

دریای پشت کدام پنجره ای؟

که اینگونه شایدهایم را گرفته ای

زندگی را دوباره جاری نموده ای

پر شور

زیبا

و

روان

دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم

جان می گیرد

و هر لحظه تعبیری می گردد از

فردایی بی پایان

در تبلور طلوع ماهتاب

باعبور ازتاریکی های سپری شده...

 

کیستی

ای مهربان ترین؟

 

از: احمد شاملو

-----------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

گرما یعنی
نفس های تو ،
دست های تو ،

آغوش تو . . . !
من به خورشید ایمان ندارم !!!

"منبع: نت"

 

دست هایت را که میگشایی...

دست هایت را که میگشایی
انگار در آغوش تو است همه افق
چشمهایت را می بندی
چه گرم و لذت بخش است
این هم آغوشی با صحرا
زیر چشمان دختر خورشید
انگار سالهاست
این صحرا با کسی نبوده است
که این چنین
هرم گرمایش
همه چیز را آب می کند
و تو نیز آب می شوی
در این شمارش تند لحظه ها

 

"حمید هوشمندی"

---------------------------------------------------------------

دفتر عشق:

شعرهایم را میخوانی ... میگویی پیچیده است، قبــــول !
امـــا ... مــن فقط ... چشــــم های تو را مینویــسم .

مرا میهمان تنها یک نگاهت کن

دریای مواج دلتنگی‌هایم را ساحلی نیست.

چشمهایم،

همچون ابرهای بی‌پناه بهار‌ به دنبال شانه هایت می‌گردد تا باران عشقش را نثار قلب مهربانت نماید.

خیالم،

سرخوشانه هفت آسمان عشق را می‌پیماید، شاید در آستان چشمهایت فرود آید.

زبانم،

از تکرار بی‌امان نامت خسته نخواهد شد، تا ابد!

و

دستهایم،

از خواستن هرم دستهایت …

من،

بی محابا تو را جستجو می‌کنم، در میان خاطرات سالهای گذشته‌ام

و می‌یابمت، هر ثانیه، هزاران بار.

بگذار اعتراف کنم،

حتی با یک نگاه هم می‌توان عاشق شد و عاشق ماند.

حتی با یک نگاه می‌توان هزاران سال دلخوش بود و از عطر خیالت سرشار شد.

با یک نگاه‌،

می‌توان تا انتهای دنیا، چشم به راهت نشست و انتظارت را با انجیر پیر معابد قسمت کرد.

با یک نگاه،

می‌توان آرزوهای غم گرفته را خانه تکانی کرد و غبار از عینک رویاهای کهنسال روفت.

بیا،

مرا میهمان تنها یک نگاهت کن.

 

"منبع: نت"

------------------------------------------------------------------------

دفتر عشق:

کاش چشمانم را می‌بستم و موقعی که باز می‌کردم در آغوش تو بودم.

چه بازی قشنگی می‌شد این چشم گذاشتن‌های من و آغوش تو ....

صبح را در آغوش گرفتم...

صبح را در آغوش گرفتم

دست هایم

خیابان نخستین تابش آفتاب شدند

و معبری برای چشمان تو
دهان کوه را بوسیدم
لبانم چشم های تو شدند و
زمزمه هایت از نو درخشیدند
سرم را به روی پای شب گذاشتم و
خواب هایم آیینه‌ی شعر شد و
زیبایی تو را در آن دیدند...
عشق مرا به تو دیدند.
 

"شیرکو بی کس"

-------------------------------------------------------



-----------------------------------------------------------


+ ماموستا شیرکو بی کس، شاعر مبارز و آزادی خواه کرد، تولد: دوم ماه مه ۱۹۴۰، سلیمانیه عراق – مرگ: چهارم اوت ۲۰۱۳ ، سوئد.


آغوش تو...

آغوش تو

مترادف امنیت است

آغوش تو

ترس‌های مرا می‌بلعد

لغت نامه‌ها دروغ می‌گفتند

آغوش تو

یعنی پایان سردرد‌ها

یعنی آغاز عاشقانه‌ترین رخوت‌ها

آغوش تو یعنی "من" خوبم!

بلند نشوی بروی یکوقت!

بغلم کن

من از بازگشتِ بی هوای ترس‌ها

می‌ترسم.

 

از: مهدیه لطیفی

 ---------------------------------------------

دفتر عشق:

به ضمانت پلک هایت

فلسفه می ریزم

پای رومی و زنگی این وسوسه ها

و تنها من می‌دانم

آغوش تو

از استدلال های من محکم تر است!

"منبع: اینترنت"

آغوش تو که باشد

آغوش تو که باشد،

-مهربانی اش را می گویم-

زمستان را هم به سخره می گیرم ...
بی هیچ ترس و تردیدی

از این همه سرمایی

که حتی نفس در سینه می خشکاند.


"شاعر: ناشناس"