کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

گمشده

بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام

 

هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم

 

همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش

 

ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آنرا را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام

 

می روم … اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا… ؟ منزل کجا… ؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست

 

«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت

 

آه… آری… این منم… اما چه سود
«او» که در من بود دیگر نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
«او» که در من بود آخر کیست، کیست؟

 

"فروغ فرخزاد"

 

از مجموعه: دیوار

 

+ دانلود دکلمه شعر "گمشده" با صدای خانم "آ.رها"

 

نیستش

نیستش
نمی دونم کجاست !
چه می کنه !
ولی می دونم که ندارمش
هیچوقت نخواستم که تو رو با چشمات به یاد بیارم
نه، نمی خواستم که تو رو تو گم‌ترین آرزوهام ببینم
نمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم:

"هنوزم دوسِت دارم"
آخه تو حول و ولای پریشونیه تو رو نداشتن

تو گیر و داره :
"ای بابا، دله تو هیچ، حال اون خوش!"

ای بی مروت !
دیگه دلی می مونه؟
که جونه دله کبوتر بتپه
که با شما از جونه زندگیش بگه؟
بگه که هنوز زنده س!


اگه صدا صدای منه
نفس اگه نفسه توئه
بزار که اون خوش غیرتاش بدونن

که دل
دله بابایی
دیگه دل نیس

دیگه دل نمیشه
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه!

 

"مجتبی معظمی"

 

+ دانلود دکلمه این شعر با صدای پرویز پرستویی


سخنی از برتراند راسل

ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﺑﻨﺪ،

ﺍﻣﺎ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ!

 

"برتراند راسل"

دلتنگی

کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می‌داشت
تا به جانش می‌خواندی:
نام کوچکی
تا به مهر آوازش می‌دادی،
همچون مرگ
که نام کوچکِ زندگی‌ست.
...

"
احمد شاملو"
9
مرداد 68

از دفتر: مدایح بی صله
کتاب: گزینه اشعار/احمد شاملو ، انتشارات مروارید ، چاپ دهم 1388

شوق تو

...
شوق تو
عادت خطرناکی ست
که نمی دانم چگونه از دست آن
نجات پیدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگی ست
که آرزو می کنم
هیچ گاه بخشیده نشود.

"سعاد الصباح"


(شعر کامل در ادامه مطلب)

  ادامه مطلب ...

ارغوان

ارغوان
شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
آسمان تو چه رنگ ست امروز؟
آفتابی ست هوا
یا گرفته ست هنوز؟
من درین گوشه
که از دنیا بیرون ست
آسمانی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم
دیوار است
...

"هوشنگ ابتهاج"
(ه.ا.سایه)

+ دانلود دکلمه شعر "ارغوان" با صدای هوشنگ ابتهاج

--------------------------------------------------------


امیر هوشنگ ابتهاج (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت)، متخلص به «ه‍. ا. سایه»، شاعر و موسیقی‌پژوه ایرانی است.
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کرده‌است.

----------------------------------------------------------


+ ششم اسفند، زادروز هوشنگ ابتهاج -سایه نازنین- پیام آور مهر و وفاداری و عشق بر همه دوستداران فرهنگ و هنر ایران خجسته باد.


(شعر کامل در ادامه مطلب)
  ادامه مطلب ...

ترانه‌ی کوچک

تو کجایی؟
در گستره‌ی بی‌مرزِ این جهان
تو کجایی؟
-من در دوردست‌ترین جای جهان ایستاده‌ام:
کنارِ تو.
-تو کجایی؟
در گستره‌ی ناپاکِ این جهان
تو کجایی؟
-من در پاک‌ترین مُقامِ جهان ایستاده‌ام:
بر سبزه‌شورِ این رودِ بزرگ که می‌سُراید
برای تو.

"احمد شاملو"
دی 1357

از دفتر: ترانه های کوچک غربت
کتاب: گزینه اشعار/احمد شاملو ، انتشارات مروارید ، چاپ دهم 1388

دشت یاسمن

چشمانم را که باز کردم

دشت یاسمن، بوی آغوش تو بود که

تمامی احساسم را درخود جای داد

حسی غریب در من پرسه می زند

انگار سالهاست

بذر وجودم در این سرزمین مأوا دارد

عطر تنت آشناست

لطافت سبزه زار دلدادگی ات

طراوت دستانت

و زلالی احساست...

 

ریشه های جانمان در هم گره خورده

تا اعماق باوری دور...

بگدار صادقانه بگویم

با نور چشمان توست که گل وجودم بارور می شود

در دستان پینه بسته ی توست که قد علم می کند

تا به رستاخیز...

 

"تو"

باغبان همیشه مهربان بیشه ی عشقی

چشمه ساران محبتت جاری

دل پاکت حاصلخیز

و تلالو دیدگانت، اهورایی...

اعجازت را همیشه بباران.

 

"زهره طغیانی"


آفتاب از میان پلک هایت آغاز می شود

بیا بهار را
از همه این سال ها کم کنیم

تو که خوب می دانی
آفتاب از میان پلک هایت آغاز می شود
و آن چند تار موی سفید
زمستان من است
حالا بیا
باران را بهانه کنیم
با نامه ها فال بگیریم
خیس گریه شویم

اصلا بیا تمام این حرف ها را فراموش کنیم
همه چهارشنبه ها که در راهی
من ذکر می خوانم
شاید
صبح شنبه را تو آغاز کنی!

 

"فرزانه بابایی"

 

از کتاب: زمستان من است آن چند تار موی سفید

نشر نیماژ / چاپ اول 1393

 

منبع: وبلاگ "امروز لی‌لی چی می‌خونه؟"



این شعرها

این شعرها که بوی سکوت می دهند
از غیبت لب های توست
کلمات
مثل زنجره های خشکیده ی تابستانی
از معنا خالی شدند
و در انتظار مورچه هایند
توشه بار زمستانی شان را
در حفره ی تاریک خالی کنند-
اندوهی که سرازیر می شود
در سینه ی خاموش من.

 

"محمد شمس لنگرودی"

88/02/06

 

از کتاب: حکایت دریاست زندگی (گزینه اشعار) / نشر نیماژ


عکس از وبلاگ: http://whatlilireadstoday.persianblog.ir/


پ.ن:گزینش های خوبی دارد این کتاب.  اگر به دنبال گلچین قشنگ از اشعار شمس لنگرودی هستید، این کتاب را پیشنهاد می کنم.

گلم که صدایت می کنم ...

"گلم"

که صدایت می کنم

شمعدانی

چه اخمی می کند!

مانده ام "جانم" را

چقدر آهسته بگویمت

که هم تو بشنوی

و هم آب از دل هیچ گنجشکی

تکان نخورد.

 

"حمید جدیدی"


پل صراط

سر پل صراط

یقه ات را می گیرم

نترس

می خواهم آخرین لحظه هم

ببوسمت.

 

"رسول ادهمی"

برگرد ...

هر صبح

که چشم باز می کنم

نیستی

تو پای بودنت همیشه لنگ می زند

و من پای رفتنم

 

عزیز جانم

برگرد

من برایت

دل قربانی کرده ام!

 

"سارا قبادی"

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

 

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

 

باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند

موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد

 

بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم

شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

 

ای عروس هنر از بخت شکایت منُما

حجله حسن بیارای که داماد آمد

 

دلفریبان نباتی همه زیور بستند

دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

 

زیر بارند درختان که تعلق دارند

ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

 

مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان

تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد.

 

"حافظ"

(غزلیات / غزل 173)

----------------------------------------------------------------

 

+ دانلود دکلمه غزل 173 حافظ با صدای خانم "آ.رها"


دلم می خواهد ...

دلم می خواهد

کسی تو را

به من تعارف کند

تا من

تمامت را بردارم ... !

 

"خاطره کشاورز"

--------------------------------------


دفتر عشق:

ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﯾﺮ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻦ
ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻭﻗﺘﺶ ﮔﺬﺷﺖ، ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ..!

"ناشناس"


فراموشت کرده ام!

فراموشت کرده ام

مثل کودکی که

میان کوچه پس کوچه های شهر

آواره است

و راه خانه اش را

گم کرده است! 

مثل پیرزن عصا به دستی

که می گویند آلزایمر دارد

و همه ی گذشته اش را از یاد برده است! 

فراموشت کرده ام

فقط

گاهی هنوز

نگرانت می شوم! 

"مراقب خودت باش نازنینم"

 

"سارا قبادی"


صبح که بیاید...

آفتاب را

پشت دروازه ی شب

منتظر نشانده ام

و طلوع را

به دیداری عاشقانه دعوت کرده ام

امشب

چقدر ستاره می پاشد بر آسمان دلم

و صبح که بیاید

حتما تو در آغوش منی!

 

"سارا قبادی"

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه


از روی تو دل کندنم آموخت زمانه

این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دیغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

 

"هوشنگ ابتهاج"


سلسله موی دوست، حلقهٔ دام بلاست

سلسله موی دوست، حلقهٔ دام بلاست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

 

گر بزنندم به تیغ، در نظرش بی‌دریغ

دیدن او یک نظر، صد چو منش خونبهاست

 

گر برود جان ما در طلب وصل دوست

حیف نباشد، که دوست دوست تر از جان ماست

 

دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان

گونه زردش دلیل، نالهٔ زارش گواست

 

مایه پرهیزگار، قوت صبرست و عقل

عقل گرفتار عشق، صبر زبون هواست

 

دلشدهٔ پای بند، گردن جان در کمند

زهره گفتار نِه، کاین چه سبب وان چراست

 

مالک ملک وجود، حاکم رد و قبول

هر چه کند جور نیست، ور تو بنالی جفاست

 

تیغ برآر از نیام، زهر برافکن به جام

کز قِبَل ما قبول، وز طرف ما رضاست

 

گر بنوازی به لطف، ور بگدازی به قهر

حکم تو بر من روان، زجر تو بر من رواست

 

هر که به جور رقیب، یا به جفای حبیب

عهد فرامش کند، مدعی بی‌وفاست

 

سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست

گو همه دشنام گو، کز لب شیرین دعاست.

 

"سعدی"

 

(غزلیات / غزب شماره 47)


بوسه

ﺑﻮﺳﻪﻫﺎ

ﺁﻭﺍﺭﻩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻧﺪ

ﺑﺮ ﺑﺎﺩ

ﺑﺮ ﺩﺭ

ﺑﺮ ﺧﻮﺩ

ﺑﺮ ﺣﺴﺮﺕ

ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﻟﺐ

ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ

ﻟﺒﺨﻨﺪﺵ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ

ﭘﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ

ﻛﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻫﻔﺘﻪ

ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﺪ ...

 

"ﺍﺣﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﺣﻤﺪﯼ"


(برگرفته از کانال "کافه تنهایی": @kafetanhay)