کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

به تماشای خود نشسته ام

به تماشای خود نشسته ام

به تماشای آن ناف مهری که مرا خون داد

تا به زندگی

به کودکی

به بودن

هستی و عشق

به شادی،

گریه و بغض وصلم کند

من وصل شدم

بالیدم و پر کشیدم تا قهقهه ها

تا رهایی بادکنک ها و شور لحظه ها

تا شمردن پنج‌تایی دوستت دارم ها

تا گستاخی های کودکانه و آغوش گرم مادرانه

تا دغدغه های بودن و شدن

آن گونه که عشق می خواهد و می خواست

به تماشا نشسته ام آن جنین را

آن که بالید

و از بند رهانیده شد

آن که وصل شد تا خود بودن و شدن

آن که هست

آبستنی از تمامی دردها

آن که «سلولهای مرده اش» را به تماشا نشسته

آن که می خواهد

دوباره متولد کند

بودن و

خواستن و

آغازیدن را.

 

"تمنا عباسی"

 

از کتاب: سرزمین بی سایه / نشر نگیما / چاپ اول، خرداد ماه 1389 / صفحه 34

باد و گیسوانت

باد

همیشه یکسان خواهد وزید
اما نه برای تو ...
آنجا که تو باشی
باد همیشه بی قرار و نابسامان
به فریاد بدل می شود
به سوز دل
و هیاهو
و گم می شود در خرمن بی کرانه گیسوانت ...

 

"آنتوان دوسنت اگزوپری"

(خالق شازده کوچولو)


وقتی نیستی...

وقتی نیستی

در شهرها در خیابان ها

دنبالت می گردم

گل قشنگم!

و هر تکه ات را در زنی می یابم

همه ی نام ها تویی...

همه ی چهره ها تویی..

تمام صداها از توست.

 

دیروز چشم هایت را

در قطاری دیدم

که نگاهم کرد و گذشت

امروز حوله بر تن

در راهرو ایستاده بودی

با موهای خیس و همان خنده ها

فردا لب هات را پیدا می کنم

شاید هم دست هات.

 

مثل تکه های پازل

هر روز بخشی از تو رو می شود

گونه ای، رنگی، رویی،

دستی، لبخندی، مویی،

نگاهی...

گاهی عطر تنت

می پیچد در سرم

دلم می ریزد

در هر کس نشانه ای داری

همه را نمی توانم در یکی جمع کنم

همه را یکجا می خواهم...

اصلاً ...

تو را می خواهم.

 

"عباس معروفی"

بیا...

رو به باد هی آوازت داده بودم:
بیا
آخر بیدار کردن این همه گل ناز
تنها کار تو و دست های توست
وقتی باشی
از همان اول صبحی
تکلیف من و علاقه و ترانه معلوم است
و دامنم پر از سبزی سلام است و سجاده
حالا هی بهانه بیاور!!
باور کن
اگر نیایی،
همین اتفاق ساده پاییز به باغ نمی رسد
برگ ها در بهار پیر می شوند
تمام سردی سفید زمستان را باد با خود می برد
و دیگر باید برف را با خاطره نوشت
اگر نیایی
باران هم از کنار ما با لکنت می گذرد
جمعه های بی روزن و پنجره
قد می کشند در نگاه سبز تمام پنجشنبه ها
و کسی سراغ از ستاره و سیب و سلام نمی گیرد
اگر نیایی
همین اتفاق -ساده، دوستت دارم-
به جایی نمی رسد...

 

"به قلم خانم ماریا"

 

برگرفته از وبلاگ:

http://bahar-sabz.mihanblog.com

صبح بخیر تو

صبح بخیر بنفش تو،

از آن سوی گوشیِ تلفن

جنگلی را در من رویاند!

 

"نزار قبانی"

ای شب از رویای تو رنگین شده

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زآلودگی ها کرده پاک

 

ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایهء مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پر بارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

 

ای دل تنگ من و این بار نور؟

هایهوی زندگی در قعر گور؟

 

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم

هرکسی را تو نمی انگاشتم

 

درد تاریکیست درد خواستن

رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها

سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن

زر نهادن در کف طرارها

 

آه، ای با جان من آمیخته

ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان

آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سینه ام را آب تو

بستر رگهایم را سیلاب تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه

با قدمهایت قدمهایم براه

 

ای به زیر پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته

گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بیگانه با پیرهنم

آشنای سبزه زاران تنم

آه، ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سرزمین های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب تر

از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

 

این دگر من نیستم، من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات

خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم

ای خطوط پیکرت پیرهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم

شادیم یک دم بیالاید به غم

آه، می خواهم که برخیزم ز جای

همچو ابری اشک ریزم های های

 

این دل تنگ من و این دود عود ؟

در شبستان، زخمه های چنگ و رود ؟

این فضای خالی و پروازها؟

این شب خاموش و این آوازها؟

 

ای نگاهت لای لائی سِحر بار

گاهوار کودکان بیقرار

ای نفسهایت نسیم نیمخواب

شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من

رفته تا اعماق دنیا های من

 

ای مرا با شور شعر آمیخته

اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی.

 

"فروغ فرخزاد"

از مجموعه: تولدی دیگر / عاشقانه

------------------------------------------------


دانلود آهنگ "عاشقانه" با صدای معین / از آلبوم پنجره / 1376

اولویت

هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیست

که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد
همه چیز برمی گردد به اولویت های آن آدم
اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت
فقط یک دلیل دارد:
تو جزو اولویت هایش نیستی!

 

"پائولو کوئیلو"

عاشقانه

سیگار من

در اضطراب تو می سوزد

وقتی جهان

میان آشفتگی گاه‌هایمان می نشیند

چایی بریز هم قطار!

تا بار ببندیم و

در شیرینی خواب چشم های تو

فراموش دنیا شویم

فردا صبح

کنار سفره نان و پنیرمان

لبخند ترا می نوشیم

تا خورشید مهربان تر سلام کند.

 

"محمد بهروزی"

گاهنمامه ادبی "خط سوم"، اسفند 1380

ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ...

ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻗﺪﯾﻤﯽ
ﺩﺭ ﺁﺭﺷﯿﻮ ﺭﺍﺩﯾﻮ
ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ
ﺑﮕﻮ ﮐﻪ می خواهی
ﻣﺮﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ.

"ﺁﺯﺍﺩ ﻧﻮﺭﻭﺯﻯ"

-----------------------------------------------------


دفتر عشق:

چقدر زیباست کسی را دوست بداریم.

نه برای نیاز، نه از روی اجبار و نه از روی تنهایی!

فقط برای اینکه «ارزش دوست داشتن» دارد.

"ناشناس"

قبل از خواب رویاهایم را لمس کن

قبل از خواب رویاهایم را لمس کن

گریه هایم را در آغوش بگیر
در رویاهایم دستهای تو حول آغوش من تنگ گرفته است
در خوابهایم گناه حلال است
خدای خوابهایم مرا مجاز به تو کرده است
چگونه این همه زیبایی را نمی بینی
نخواب
بیدار باش

تا رویاهایم را خوب ببینی

برهنه باش
تا رویاهای تو مرا در آغوش بگیرد... تنگ.

"أحلام مستغانمی"
مترجم : بابک شاکر

 

برگرفته از وبلاگ:

http://negahivayadi.blogfa.com/

از مرگ...

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.

هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست

که مزدِ گورکن

از بهای آزادیِ آدمی

افزون باشد.

جُستن

یافتن

و آنگاه

به اختیار برگزیدن

و از خویشتنِ خویش

بارویی پی‌افکندن ــ

 

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد

حاشا، حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.

 

"احمد شاملو"

دی ماه ۱۳۴۱

 

از مجموعه: آیدا در آینه

 

اگر روزی بمیرم...

اگر روزی بمیرم
تمام کتاب هایی را که دوست دارم
با خودم خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز می کشم
سیگاری روشن می کنم
و به خاطر همه دخترانی که دوست داشتم در آغوش بگیرم
گریه خواهم کرد
اما درون هر لذت، ترسی بزرگ پنهان شده است
ترس از اینکه
صبح زود کسی شانه ات را تکان بدهد و بگوید:
_ بلند شو سابیر!

باید برویم سر کار

 

"سابیر هاکا"

 

برگرفته از کتاب:

می ترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم

سنگ‌ها

بیرون این خانه ،

این سنگ‌هایی که به پایم می گیرند و

رفتن را درد آورتر می کنند،

همان هایی اند

که سرت به آن ها خواهد خورد ...

 

"مهدیه لطیفی"

 

منبع:

http://www.boghze-ghazal.blogfa.com/

وقتى تو می آیى

وقتى تو می آیى
به سرزمینی خوشبخت بدل می شوم
به سرزمینی پر از آواز پرنده
وقتى تو می روى
سر در گریبانم
مثل مردمی که
کسى را از دست داده اند...

"اوکتای رفعت"

می دانم برمی گردی

می دانم برمی گردی

اما نه شبیه یک پرنده

شاید این بار

ذره های نور باشی

شاید خوشبختی

و بدون اینکه بفهمم

دور تا دورم را پر کنی.

 

"فرناز خان احمدی"

رفع فیلتر وبلاگ!

مراحل رفع فیلتر از سایت یا وبلاگ:


 

 

1- به آدرس زیر می روید:

کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه:

http://internet.ir/

 

2- در صفحه مورد نظر بر روی لینک زیر کلیک می کنید:

درخواست رفع فیلتر:

http://rafefilter.internet.ir/index.html

 

3- از شما خواسته می شود که اگر قبلا سایت یا وبلاگ خود را ثبت نکرده اید آنرا در ستاد ساماندهی ثبت کنید:

ستاد ساماندهی (وابسته به وزارت ارشاد):

http://samandehi.ir

برخی منابع نوشته بودند که وبلاگ نیاز به ثبت ندارد. اما خب تا جایی که ما دستگیرمان شد و از ما هم خواستند، این بود که وبلاگ نیز باید ابتدا به ساکن ثبت شود.

 

(ادامه در ادامه مطلب)


یک نکته و توصیه بسیار مهم:

اگر می خواهید وبلاگتان دچار فیلتر اتوماتیک نشود، از گذاشتن لینک های فیلتر شده در وبلاگ خودداری کنید.

ادامه مطلب ...

به یاد او که بودن را ممکن ساخت ...

لحظه نبودن نیستن ها، اگر منت می نهی بر کلام من، با احترام سلامت می گویم

و هزار گل‌پونه بوسه به چشمانت هدیه می دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

دیروز یادگاری هایت همدم من شدند و به حرف های نگفته من گوش دادند و برایم دلسوزی کردند.

البته به روش خودشان که همان سکوت تکراری بود و یادآوری خاطرات با تو بودن.

دست‌نوشته ات را می بوسیدم و گریه می کردم.

 

زیبا!

به بزرگی مهربانی ات ببخش که اشکهایم دست خطت را بوسیدند.

باز هم ستاره به ستاره جستجویت کردم ولی نیافتمت.

از کهکشان دلسپردگی من خسته شدی که تاب ماندن نیاوردی و بی خبر رفتی!؟

 

مهربانم!

آنقدر بی تاب دیدنت شده ام که دلتنگی ام را به قاصدک سپردم

و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوی تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را ندیدند. قاصدک هم برنگشت.

شاید او هم شیفته نگاه مهربانت شده باشد!

اشکالی ندارد. تو عزیزی ، اگر یک قاصدک هم از من قبول کنی ، خودش دنیایی است.

کاش یاس هایی که برایت پرپر شدند و به سویت آمدند، دوست داشتنم را برایت آواز کنند.

کاش باران بعد از ظهرهایت، تو را به یاد اشکهای من بیندازد.

نازنین ، هر پرنده سفر کرده ای از تو می خواند و هر غنچه ای که می شکفد،

نام تو را بر زبان می آورد. نیم نگاهی به روزهای تنهایی ام کن و

لحظه های زرد و بی صدای مرا تو آبی و ترانه باران کن.

بگذار باز هم قاصدک ترانه های من در هوای دلتنگی تو پرواز کند.

همین حوالی بی قراری ها باز هم گل های بی تابی شکفته.

 

آرام دلم!

امشب، شام غریبان عاشقانه من و تو است.

به یادت مثل شمع می سوزم و ذره ذره وجودم آب می شود.

تو هم به یاد بی تابی هایم شمعی روشن کن و بگذار مثل من بسوزد.

مهربانی باران!

یادم کن در هر شبی که بی ستاره شد.


(منبع: نت)

 

دلتنگی

دلتنگی یعنی

من در اسارت تو از تنهائی رنج ببرم

ولی هیچ عطر زنانه ای مجذوبم نکند...

دلتنگی یعنی

من یک عمر برای تو شعر بنویسم و تو هرگز نخوانی

و من دلتنگ بمیرم!

 

"الف . پاشائی"

 

منبع: سایت «شعر نو»

http://www.shereno.ir/16504/16003/276821.html

 

دفتر عشق:

برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست؛ دلتنگی یعنی تو نیستی !

دلتنگی یعنی امروز...

"ناشناس"


پرچم

پیراهنت

در باد تکان می‌خورد

این تنها پرچمی‌ست

که دوستش دارم.

 

"گروس عبدالملکیان"

 

از کتاب: سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند

گناه قشنگ من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.