اگر لازم باشد زنانه فکر می کنم
و چون سوزنی در خیالت فرو می روم
به دکمه های لباست دست می کشم
و زندگی را بیدار می کنم.
میبوسمت؛
آنقدر کهدهانم را با دهان تو
اشتباه بگیرند.
از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است / انتشارات فرهنگ تارا
ﻫﯿﭻ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
مثل جاده؛
جاده هایی که مسیرشان رو به توست
ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻫﺎﺕ؛"ﻣﺤﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﺨﺎﻧﯽ"
از مجموعه در دست چاپ "زمین گرفتگی"
"ناشناس"
برای خوشبخت شدن با یک مرد
کافی ست او را باور کنی ،
حتی اگر دوستش هم نداشته باشی ..و برای خوشبخت شدن با یک زن
کافی ست او را دوست داشته باشی ..
حتی اگر باورش نداشته باشی !
"پائولو کوئیلو"
بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
عجیب شبیه کاشی های نقش جهانی
وقتی فواره های چشم هایم
از شوق آمدنت
به راه می افتند
و کالسکه های قلبم
برای تو تند تند می دوند
وقتی رنگین کمان چهارفصل چهره ات
به برگ برگ تقویم زندگی ام رنگ می پاشد
و فیروزه چشمهایت
آسمان را آبی و آبی تر می کند
آه...!
بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو به جهانم نقش دادی
بگذار
دوباره با تو متولد شوم.
"محسن حسینخانی"
از مجموعه در دست چاپ: زمین گرفتگی
پُشتم را خالی میکنی؛
میمیرم،
نمیافتم ...
"سیدمحمد مرکبیان"
--------------------------------------------------------
دفتر عشق:
به فکر نوازش دست های منی
بی آنکه بدانی
دلم است که تنها مانده
دست هایم، دو تا هستند...!
"ناشناس"
همین که پنجره را
این همه می بندم و باز می کنم
تا اتاق پر بشود از پروانه ها
همین که می نشینم
تار بلند موهای خورشید را
به هم گره می زنم
همین هرروز غرق شدنم در نبودنت
شده است زندگی ام...
"فرناز خان احمدی"
آذر ماه 1391
نا امید نیستم
دیر یا زود
عاشقانه هایم را باور خواهی کرد
روزی که برای اولین بار تو را ببوسم
و تو برای اولین بار کشف کنی
مردی که زندگی اش را
شعر و سیگار گرفته است
حتمن عاشق است
که بوسه هایش
عطر بهار نارنج می دهد.
"بهرام محمودی"
---------------------------------------------------
دفتر عشق:
نگاهت را گره بزن
به هر لحظه زندگی من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو درگیر منی.
"ناشناس"
کیفِ
پستچی
جای
"سلام های من به تو" نیست!
این
حرف ها
این
بوسه ها
این
باده ها
بی
واسطه گیرا ترند...!
"مهدیه
لطیفی"
ﺩﺭ ﺁﻏـــــــوش ﺑﮕﯿﺮم
ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ
ﻭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﺼﻞ ﻫﺎ ﺩﻭﺭﯼ ...
"هانی محمدی"
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دلم می گیرد
وقتی می بینم
او هست.. من هستم..
اما قسمت نیست!
"ناشناس"
تنم
آغشته
به برگ هاست
برگشته
ام از جنگل
و
تازه فهمیده ام
دوستی
ام با شاخه ها به هزارسال پیش برمی گردد
ما
همدیگر
را نشناخته خواهیم مرد
در
سرزمینی
که
غم
خیابان
ها را جارو می زند..
تنها
چهره ی درخت ها برایم آشناست
در
خانه ای با اتاق های کوچکِ درهم
که
خاطره ها
چراغ
آویزان از سقف را خاموش می کند
به
انتظار باد می نشینم
که
بی تابانه
برای
بوسیدنم پرده ها را کنار می زند..
ما
همدیگر را
در
آغوش نکشیده خواهیم مرد
و
بعد در انبوه خاطره هایی که نداشیم
به
هم خیره می مانیم...!
"فرناز خان احمدی
"
بهار 1394
برگرفته از وبلاگ شاعر: ترنج نامه
سیبی هستی آویزان
از
شاخهای در آسمان
باور
کن
عابد
نیستم
عاشقی
ناگزیرم
که
چنین دستهایم را
به
چیدن تو
بلند
کردهام.
"ابوالقاسم تقوایی"
گاهی تصور کن
زنی را
نه زشت نه زیبا
درست شبیه به من!
زنی که چشم هایش
هنوز دوره گردِ نگاهِ تـوست
و هر شب
پرسه گردِ خیالی است
که بی تـو
به رویایی ختم نمی شود!
زنی که هر روز خودش را
دار می زند با مژه هایت
و جان می سپارد
در شبِ چشم هایِ تـو!
زنی که بیگانه شد با خود
وقتی که دیگر لب هایت
نامش را
به نجوایی درآغوش نکشید!
زنی که هر روز با اشک هایش
سیلی می زند برگونه های خود...
زنی فراموش کار
که تکه ای از تن اش را
درست همان جا که می تپد در سینه
جاگذاشت، در میان آغوشِ تـو!
زنی که با من در جدال است هر دم
که تویی را بهانه می کند، دم به دم!
زنی که
هیچ ...
گاهی به یادش باش!
"مریم یزدانی"