کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

می‌بوسمت

اگر لازم باشد زنانه فکر می کنم

و چون سوزنی در خیالت فرو می روم

به دکمه های لباست دست می کشم

و زندگی را بیدار می کنم.


می‌بوسمت؛

آنقدر که

دهانم را با دهان تو

اشتباه بگیرند.


"غلامرضا بروسان"

از کتاب: مرثیه برای درختی که به پهلو افتاده است / انتشارات فرهنگ تارا


امان از تو!

من برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما امان از تو!
امان از زن ها
که همیشه دیر حاضر می شوید.

"شهریار بهروز"

تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ

تقدیم به تنها عشق زندگیم:

تو ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺜﻞ ﮐﻮﻩ؛
ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪﺑﺮﻑ ِ ﻧﻮﮎ ﻗﻠﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ

ﻫﯿﭻ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

مثل جاده؛

جاده هایی که مسیرشان رو به توست

ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻫﺎﺕ؛
ﻣﻮﻫﺎﺕ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ می زنی و ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ.

"ﻣﺤﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﺨﺎﻧﯽ"


از مجموعه در دست چاپ "زمین گرفتگی"


در انتظار کدام فصل درنگ کنم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جایی که باد نمی وزد

جایی که باد نمی وزد آدم ها دو دسته می شوند:
آنهایی که بادبادکشان را جمع می کنند
و آنهایی که می دوند تا بادبادکشان بالا بماند.

"ناشناس"


کمی نزدیک تر بیا

امروز
در خیابانی بلند
عابری بودم
که دنبال صورتش می گشت
وسط حیاطی بزرگ
شیر آبی بودم
که خیره به دیوار رو به رویش
چکه چکه غمگین تر می شد
امروز در اتاق
کتابخانه ی کوچک را
بارها به هم ریختم
و کلمه ها
در حرارت دست هایم ذوب می شدند
این بار بیا
کمی نزدیک تر کنار هم دراز بکشیم
پیش از آن که مرگ
لب هایمان را از ما بگیرد

"فرناز خان احمدی"

چیزی درون توست

چیزی درون توست
که زمان را به عقب برمی گرداند
به میوه های نیافتاده از درخت
به قطره های جدا نشده از ابر
به دقیقه های قبل و قبل تر از آن
که مادر هنوز مقابل آینه ایستاده بود
با گونه هایش... دو مهتاب گم شده در خانه
و گیسویش
که تاریکی را جابه جا می کرد
تو زنده ای
و تمام جهان
با نگاه ها و صداهایش
درون تو به رقص در آمده ست
تو زنده ای و پشت چهره ات
خورشید بارها مست می شود
بارها آواز می خواند
وچکه چکه عرق می ریزد
چیزی درون توست
که زمان را جلو می برد
به روز هایی که تنها
تصویر دست هایت  
پرده ها را کنار می کشد
و پنجره های اتاق را  
نیمه باز می گذارد.

"فرناز خان احمدی"

برای خوشبخت شدن ..

برای خوشبخت شدن با یک مرد

کافی ست او را باور کنی ،

حتی اگر دوستش هم نداشته باشی ..

و برای خوشبخت شدن با یک زن

کافی ست او را دوست داشته باشی ..

حتی اگر باورش نداشته باشی !


"پائولو کوئیلو"



بگذار دوباره با تو متولد شوم

بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
عجیب شبیه کاشی های نقش جهانی

وقتی فواره های چشم هایم

از شوق آمدنت

به راه می افتند

و کالسکه های قلبم

برای تو تند تند می دوند

وقتی رنگین کمان چهارفصل چهره ات

به برگ برگ تقویم زندگی ام رنگ می پاشد

و فیروزه چشمهایت

آسمان را آبی و آبی تر می کند

آه...!

بانو

من شاه نیستم

و هیچ میدانی به نامم نیست

اما تو به جهانم نقش دادی

بگذار

دوباره با تو متولد شوم.

 

"محسن حسینخانی"

 

از مجموعه در دست چاپ: زمین گرفتگی


انگار هزار پاره شده ام

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پشتم را خالی می‌کنی

پُشتم را خالی می‌کنی؛
می‌میرم،
نمی‌افتم ...

 

"سیدمحمد مرکبیان"

--------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

به فکر نوازش دست های منی

بی آنکه بدانی

دلم است که تنها مانده

دست هایم، دو تا هستند...!

"ناشناس"

 

وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند

وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند
قبلا رفته است
فقط می خواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده
کمک کن چمدانش را ببندد
چترش را به او پس بده
لبخندش را
آوازهایش را
همینطور سایه اش را
که و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود...

"رسول یونان"

غرق شدن در نبودنت

همین که پنجره را

این همه می بندم و باز می کنم

تا اتاق پر بشود از پروانه ها

همین که می نشینم

تار بلند موهای خورشید را

به هم گره می زنم

همین هرروز غرق شدنم در نبودنت

شده است زندگی ام...

 

"فرناز خان احمدی"

آذر ماه 1391

زخم هایت را یکی یکی می بوسم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزی که برای اولین بار تو را ببوسم

نا امید نیستم

دیر یا زود

عاشقانه هایم را باور خواهی کرد

روزی که برای اولین بار تو را ببوسم

و تو برای اولین بار کشف کنی

مردی که زندگی اش را

شعر و سیگار گرفته است

حتمن عاشق است

که بوسه هایش

عطر بهار نارنج می دهد.

 

"بهرام محمودی"

---------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

نگاهت را گره بزن

به هر لحظه زندگی من

حس امنیت می گیرم

وقتی تو درگیر منی.

"ناشناس"

بی واسطه

کیفِ پستچی
جای "سلام های من به تو" نیست!
این حرف ها
این بوسه ها
این باده ها
بی واسطه گیرا ترند...!


"
مهدیه لطیفی"


ﺩﺭ ﺁﻏوش ﺑﮕﯿﺮم

ﺩﺭ ﺁﻏـــــــوش ﺑﮕﯿﺮم

ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ

ﻭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﺼﻞ ﻫﺎ ﺩﻭﺭﯼ ...

 

"هانی محمدی"

------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

دلم می گیرد

وقتی می بینم

او هست.. من هستم..

اما قسمت نیست!

"ناشناس"

تنم آغشته به برگ هاست

تنم
آغشته به برگ هاست
برگشته ام از جنگل
و تازه فهمیده ام
دوستی ام با شاخه ها به هزارسال پیش برمی گردد
ما
همدیگر را نشناخته خواهیم مرد
در سرزمینی
که غم
خیابان ها را جارو می زند..
تنها چهره ی درخت ها برایم آشناست
در خانه ای با اتاق های کوچکِ درهم
که خاطره ها
چراغ آویزان از سقف را خاموش می کند
به انتظار باد می نشینم
که بی تابانه
برای بوسیدنم پرده ها را کنار می زند..
ما همدیگر را
در آغوش نکشیده خواهیم مرد
و بعد در انبوه خاطره هایی که نداشیم
به هم خیره می مانیم...!


"فرناز خان احمدی "

بهار 1394

 

برگرفته از وبلاگ شاعر: ترنج نامه


سیبی هستی آویزان

سیبی هستی آویزان
از شاخه‌ای در آسمان
باور کن
عابد نیستم
عاشقی ناگزیرم
که چنین دست‌هایم را
به چیدن تو
بلند کرده‌ام.


"ابوالقاسم تقوایی"

گاهی تصور کن

گاهی تصور کن

زنی را

نه زشت نه زیبا

درست شبیه به من!

زنی که چشم هایش

هنوز دوره ‌گردِ نگاهِ تـوست

و هر شب

پرسه گردِ خیالی است

که بی تـو

به رویایی ختم نمی شود!

زنی که هر روز خودش را

دار می زند با مژه هایت

و جان می سپارد

در شبِ چشم هایِ تـو!

زنی که بیگانه شد با خود

وقتی که دیگر لب هایت

نامش را

به نجوایی درآغوش نکشید!

زنی که هر روز با اشک هایش

سیلی می زند برگونه های خود...

زنی فراموش کار

که تکه ای از تن اش را

درست همان جا که می تپد در سینه

جاگذاشت، در میان آغوشِ تـو!

زنی که با من در جدال است هر دم

که تویی را بهانه می کند، دم به دم!

زنی که

هیچ ...

گاهی به یادش باش!

 

"مریم یزدانی"