کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من آن مرغم که افکندم به دام - وحشی بافقی

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را

به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

"وحشی بافقی"

متن کامل شعر در ادامه مطلب  

ادامه مطلب ...

راندی ز نظر چشم بلا دیده ما را - وحسی بافقی

راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را

این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را

 

ما شعلهٔ شوق تو به صد حیله نشاندیم

دامن مزن این آتش پوشیدهٔ ما را

 

"وحشی بافقی"

متن کامل شعر در ادامه مطلب  

ادامه مطلب ...

ما را چه بی‌گناه گرفتار کرده‌ای - وحشی بافقی

ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای

با او کدام درد من اظهار کرده‌ای

 

آزاد کن ز راه کرم گر نمی‌کشی

ما را چه بی‌گناه گرفتار کرده‌ای

 

"وحشی بافقی"


متن کامل شعر در ادامه مطلب  

ادامه مطلب ...

دور از رخ جانان - وحشی بافقی

چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم

مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم

"وحشی بافقی" 

متن کامل شعر در ادامه مطلب  

ادامه مطلب ...

توان با شوق - وحشی بافقی

توان با شوق کوهی را زجا کند

فسرده خار نتواند ز پا کند.

 "وحشی بافقی"

بقیه در ادامه مطلب  

ادامه مطلب ...

دگر آن شبست امشب - وحشی بافقی

دگر آن شبست امشب

که ز پی سحر ندارد

 

من و باز آن دعاها

که یکی اثر ندارد.

 

"وحشی بافقی"

 

متن کامل شعر در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

سوی بزمت نگذرم - وحشی بافقی

سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده‌ای

تا نداند کس که چون بی اعتبارم کرده‌ای

 

چون بسوی کس توانم دید باز از انفعال

اینچنین کز روی مردم شرمسارم کرده‌ای

 

ناامیدم بیش از این مگذار خون من بریز

چون به لطف خویشتن امیدوارم کرده‌ای

 

تو همان یاری که با من داشتی صد التفات

کاین زمان با صد غم و اندوه یارم کرده‌ای

 

ای که می‌پرسی بدینسان کیستی زار و نزار

وحشی ام من کاینچنین زار و نزارم کرده‌ای.

 

"وحشی بافقی"

 

اشتیاق تو مرا سوخت - وحشی بافقی

اشتیاق تو مرا سوخت

کجایی

بازآ

 

"وحشی بافقی"

 

به سودای تو مشغولم

به سودای تو مشغولم

ز غوغای جهان فارغ ...

 

"وحشی بافقی"

 

 

فتاده‌ام به رهت

فتاده‌ام به رهت

چشم و گوش گشته سراپا

بیا که گوش به آواز،

پا و چشم به راهم...

 

"وحشی بافقی"


روزی که نماند دگری بر سر کویت

روزی که نمانَد دگری بر سر کویت

دانی که ز اغیار وفادار ترم من ...

 

"وحشی بافقی"

--------------------------------------------

پ.ن:

این آهنگ رو خیلی دوست دارم این روزها ...

بهنام بانی – توقع ندارم


روی در روی و نگه بر نگه

روی در روی و

نگه بر نگه و

چشم به چشم!

حرف ما و تو

چه محتاج زبانست امروز؟

 

"وحشی بافقی"

 

ما نباشیم

که باشد

که جفای تو کشد...

 

"وحشی بافقی"

 

بر بی کسی من نگر ...

بر بی کسی من نگر و

چارهٔ من کن

زان کز همه کس

بی کس و بی‌یارترم من.

 

"وحشی بافقی"

 

حیران

مدتی هست

که حیرانم و تدبیری نیست..

 

"وحشی بافقی"

 


ترک ما کردی

ترک ما کردی،

برو هم صحبت اغیار باش

یار ما چون نیستی،

با هر که خواهی یار باش...

مستِ حُسنی،

با رقیبان میلِ مِی خوردن مکن

بد حریفانند آنها،

گفتمت، هشیار باش!

 

"وحشی بافقی"


 

گر بدانی حال من

گر بدانی حال من،

گریان شوی بی اختیار

 

ای که منع گریه‌ی

بی اختیارم می‌کنی...

 

"وحشی بافقی"


هجران تو

شده نزدیک

که هجران تو ما را بکشد

اشتیاقِ تو مرا سوخت

کجایی؟

بازآ ...

 

"وحشی بافقی"

 

 

 

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

دلتنگم و با هیچ‌کسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق

به دلتنگی من نیست.


"وحشی بافقی"




متن کامل شعر:


دلتنگم و با هیچ‌کسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

 

گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد

آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست

 

از آتش سودای تو و خار جفایت

آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست

 

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست

اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

 

در حشر چو بینند بدانند که وحشی‌ست

آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست

 

"وحشی بافقی"


برگرفته از وبلاگ:

http://be5tpoems.blogfa.com/

 

پیش تو بسی از همه کس خوارترم من

پیش تو بسی از همه کس خوارترم من

زان روی که از جمله گرفتارترم من

 

روزی که نماند دگری بر سر کویت

دانی که ز اغیار وفادار ترم من

 

بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن

زان کز همه کس بی کس و بی‌یارترم من

 

"وحشی بافقی"