کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دوست‌ داشتنت - مژگان عباسلو

دوست‌ داشتنت
پیراهن من‌‌ است
می‌ پوشم و از یاد می‌برم
که جهان جای غمگینی‌ست.

...

 

"مژگان عباسلو"

حفره

رفتنت

حفره‌ ای در من ایجاد خواهد کرد

که تابستان و زمستان

از آن سوز می‌آید؛

با اینهمه آغوشت را بردار و برو

هرجای دنیا را که خواستی گرم کن!

پرندگانی هستند

که ترجیح می‌ دهند

پای عشقی که ریشه دارد

از سرما یخ بزنند.

 

"مژگان عباسلو"


مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

 

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم

هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

 

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!

موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

 

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است

هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

 

اشک می‌فهمد غم ِ افتاده‌ای مثل مرا

چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

***

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند

دردِ بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند…

 

"مژگان عباسلو"

مرا به دلت بسپار

مرا به ذهنت نه،
به دلت بسپار!
من
از گم شدن
در جاهای شلوغ
می‌ترسم

 

"مژگان عباسلو"

همه چیز کنار تو لطیف است

همه چیز کنار تو لطیف است

پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بی رحمی که بر زبان می آوری
صدایت
شب آرامی ست
که جنگل را در بر می گیرد
و آخرین شعله های آتش را
در من خاموش می کند

"
مژگان عباسلو"

--------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

به رویدادى بزرگ محتاجم

اتفاقى که بى خبر باشد

کاش وقتى به خانه برگشتم

کفش هاى تو پشت در باشد.

"ناشناس"


غمگینم ...

غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد
که درختانش سالهاست مرا از یاد برده اند.
غمگینم و این ربطی به تو ندارد
که پسر همسایه ام نبودی
تا هر صبح  پنجره را باز کنم
بی آنکه جواب سلامت را بدهم
با بنفشه ای در گیسوانم.

کاش به زنی که عاشق است
می آموختند چگونه انتقام بگیرد
غمگینم که عشق اینهمه مهربان است!

 

"مژگان عباس لو"

مسافر

نه چتر با خود داشت
نه روزنامه،

نه چمدان.
عاشق اش شدم ...
از کجا باید می دانستم
مسافر است ؟!

"مژگان عباسلو"




حرف که می‌زنی

لهجه‌ات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که می‌زنی
باد از شمال می‌وزد

و پرندگان از جنوب باز‌می‌گردند.


"مژگان عباسلو"

من ناگزیرم از دوست داشتن

من ناگزیرم از دوست داشتن
باد اگر بایستد
مرده است.

"مژگان عباسلو"


برگرفته از وبلاگ:

http://m-f91.blogfa.com/

در گلوی من ابر کوچکی ست

در گلوی من ابر کوچکی ست
می شود مرا بغل کنی؟
قول می دهم
گریه کم کند.

 

از: مژگان عباسلو

حسرت!

چه ‌قدر چای که ننوشیده‌ام

در کافه‌هایی که با تو نرفتم

و چه نیمکت‌ها

که مرا کنارِ تو،

ندیده فراموش کردند!

 

"مژگان عباسلو"

شعر هم اگر نگویم...

شعر هم اگر نگویم

مرا که هیچ گلی

هم‌نامم نیست ،

و هیچ خیابانی به نامم

چگونه به یاد خواهی آورد؟

 

"مژگان عباسلو"

 --------------------------------------

پ.ن: از همه دوستان نازنینم که این چند روزه تولدم رو تبریک گفتند، خصوصن خوبانی که منو شرمنده کرده و در وبلاگ خودشان برام پست تبریک گذاشتن. بینهایت سپاسگذارم. مهرتان ماندگار.