کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

گفتی غزل بگو

گفتی غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند
حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟

 

"قیصر امین پور"

گرچه چون موج مرا شوق زخود رستن بود

گرچه چون موج مرا شوق زخود رستن بود

موج موج دل من تشنه ی پیوستن بود

 

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر

بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

 

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما

خواستن ها همه موقوف توانستن بود

 

کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم

که هبوط ابدم در پی دانستن بود

 

چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت

همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود.

 

"قیصر امین پور"

جرأت دیوانگی

این روزها که جرأت دیوانگی کم است

بگذار باز هم به تو برگردم !
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار ...
بگذاریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است !

 

"قیصر امین پور"

 

از مجموعه: آینه های ناگهان (دفتر اول)


(شعر کامل در ادامه مطلب)

ادامه مطلب ...

سوگند

مردم همه

تو را به خدا

سوگند می دهند

اما برای من

تو آن همیشه ای 

که خدا را به تو

سوگند می د هم.

 

"قیصر امین پور"

ناگهان چقدر زود دیر می شود!

ناگهان چقدر زود دیر می شود !...

حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی 

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش از انکه با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو نا گزیر می شود

ای...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان چقدر زود دیر می شود!

 

"قیصر امین پور"

تو...

امشب تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

در «تو»

خلاصه کردم:

ای کاش می شد

یک بار

تنها همین

یک بار

تکرار می شدی!

تکرار...


از: قیصر امین پور

 

برگرفته از وبلاگ:

http://just-poem.blogfa.com/

وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه باید ها ...

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض می خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می کنم :

باشد برای روز مبادا !

اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند ؟

شاید

امروز نیز روز مبادا باشد!

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه باید ها ...

هر روز بی تو

روز مباداست !

 

"قیصر امین پور"

روز مبادا / از مجموعه آینه های ناگهان

قطار

قطار می‌رود...

تو می‌روی...
تمام ایستگاه می‌رود...
و من چقدر ساده‌ام که سال‌های سال

در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام
و همچنان به نرده‌های ایستگاه رفته تکیه داده‌ام‌‌!

 

"قیصر امین پور"

باد

باد بازیگوش

بادبادک را

بادبادک

دست کودک را

هر طرف می‌بُرد

کودکی‌هایم

با نخی نازک به دست باد

آویزان!

 

"قیصر امین پور"

حتی اگر نباشی

می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را

می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد

یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل

یا آنچنان که بال پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت

چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی

با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

 

"قیصر امین پور"

حسرت همیشگی

حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر زود

دیر می‌شود.

 

"قیصر امین پور"

من از تو ناگزیرم

ما در عصر احتمال به سر می‌بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش‌بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید ...
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو عین‌الیقین من
قطعیت نگاه تو دین من است
من از تو ناگزیرم
من بی نام ناگزیر تو می‌میرم

"قیصر امین پور"

--------------------------------------------------------------------



زندگی نامه قیصر امین پور:

قیصر امین‌پور (تولد: ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ شهرستان گتوند، خوزستان – وفات: ۸ آبان ۱۳۸۶ تهران) شاعر معاصر ایرانی بود.

قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. دکتر قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد.