کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

صدایت را بفرست - عزیز نسین

صدایت را بفرست

تا چون پیچکی در آن بیاویزم و

از این تالاب بگریزم ...

 

"عزیز نسین"

خودت را در من جا بگذار

حدس می‌ زنم

که خواهی گریخت

التماس نمی‌کنم

از پی‌ات نمی‌دوم

اما صدایت را در من جا بگذار.

 

می‌دانم که از من دل می‌کنی

راهت را نمی‌بندم

اما عطر موهایت را در من جا بگذار.

 

می‌دانم که از من جدا خواهی شد

خیلی ویران نمی‌شوم

از پا نمی‌افتم

اما رنگت را در من جا بگذار.

 

احساس می‌کنم

تباه خواهی شد

و من خیلی غمگین می‌شوم

اما گرمایت را در من جا بگذار.

 

فرقش را با حالا می‌دانم

که فراموشم خواهی کرد

و من اقیانوسی خواهم شد

سیاه و غم‌انگیز

اما طعم بودنت را در من جا بگذار.

 

هر طور شده خواهی رفت

و من حق ندارم که تو را نگه دارم

اما خودت را در من جا بگذار.

 

"عزیز نسین"

 

آنچنان زیبا خوابیده ای ...

یک روز بر گونه این مملکت یک بوسه

و بالای سرش یک یادداشت می گذارم

و می روم:

"آنچنان زیبا خوابیده ای که دلم نیامد بیدارت کنم..."

 

"عزیز نسین"

تو نیستی

تو نیستی
این باران بیهوده می‌بارد
ما خیس نخواهیم شد
بیهوده این رودخانه‌ی بزرگ
موج بر می‌دارد و می‌درخشد
ما بر ساحل آن نخواهیم نشست
جاده‌ها که امتداد می‌یابند
بیهوده خود را خسته می‌کنند
ما با هم در آن‌ها راه نخواهیم رفت
دل تنگی‌ها ، غریبی‌ها هم بیهوده است
ما از هم خیلی فاصله داریم
نخواهیم گریست
بیهوده تو را دوست دارم
بیهوده زندگی می‌کنم
این زندگی را قسمت نخواهیم کرد.

"عزیز نسین"

 

از کتاب: شعرهای عزیز نسین

ترجمه: رسول یونان، نشر مشکی، چاپ اول: ۱۳۸۴

------------------------------------------------------------------------


من و تو ما شده بودیم/  عذابم میده من بودن

با داغ ِ دوری از دستات / یه عمری تن به تن بودن

دلم میگیره از تقدیر / که دور از هم رهامون کرد

اگه قسمت جدایی بود / واسه چی آشنامون کرد..

...

ترانه سرا: داوود رحمت الهی

(ترانه بغض/آلبوم جان جوانی/ابی/1393)


من همیشه دیر می رسم!

گاهی زود می رسم
مثل وقتی که به دنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم در این سن و سال
من همیشه برای شادی ها دیر می رسم
و همیشه برای بیچارگی ها زود!
و آن وقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است
من در گامی از زندگی هستم
که بسیار زود است برای مردن
و بسیار دیر است برای عاشق شدن
من باز هم دیر کرده ام
مرا ببخش محبوب من
من بر لبه ی عشق هستم
اما مرگ به من نزدیک تر است.

"عزیز نسین"

------------------------------------------------------


+ مَحمَت نُصرَت معروف به عَزیز نَسین ( ۱۹۱۵-  ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است.

-------------------------------------------------------


+ و من همیشه دیر رسیدم.  شاید هر بار با قطار قبلی باید می آمدم... زنده‌یاد منزوی

++ تو نیستی و صدای تو هوای خوب این خانه است...