کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

پیش از تو ...

 پیش از تو آب، معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهره دریا شدن نداشت


در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانه بهار
بی تو ولی زمینه پیدا شدن نداشت


چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر واشدن نداشت

 

"سلمان هراتی"

شوق رهایی

اگر چه عمر تو در انتظار می گذرد

دل فقیر من! این روزگار می گذرد

بهار فرصت خوبی است گل فشانی را

به میهمانی گل رو بهار می گذرد

 

چه مانده ای به تماشای تیرگی و غبار

همیشه هست غبار و سوار می گذرد

تمام چشمه دلان از کنار ما رفتند

اگر نه سنگدلی جویبار می گذرد

 

دلی که شوق رهایی در اوست ای دل من

بدون واهمه از صد حصار می گذرد

 

از: سلمان هراتی

 

برگرفته از کتاب: از این ستاره تا آن ستاره

منبع: http://salman-harati.blogfa.com/

عطر تو

بو کشان

تمام حفره های شب را می کاوم

بر فطرت خزه ها دست می سایم

که به انتشار عطر تو

بر سنگ ها پهن شده اند

یک وهم با رویاهای سبز

در مزرعه میخواند

من فکر می کنم آنجا

عطر تو

دگرگون کننده تر به گوش می رسد

"عزیز" راست می گفت

شب ها آسمان به مزرعه می آید

 

از: سلمان هراتی

گاهی آنقدر واقعیت داری

گاهی آنقدر واقعیت داری
که پیشانی ام به یک تکه ابر سجده می برد
به یک درخت خیره می شوم
از سنگ ها توقع دارم مهربانی را
باران بر کتفم می بارد
دستهایم هوا را در آغوش می گیرد
شادی پایین تر از این مرتبه است
که بگویم چقدر
گاهی آن قدر واقعیت داری
که من صدای فروریختن
شانه های سنگی شیطان را می شنوم
و تعجب نمی کنم
اگر ببینم ماه
با بچه های کوهستان
گل گاو زبان می چیند؟

 

از: زنده یاد سلمان هراتی


از مجموعه: دری به خانه خورشید / نیایش واره‌ها

ای کاش درختی باشم

ای کاش درختی باشم

تا همه تنهایان

از من پنجره ای کنند

و تماشا کنند در من

 کاهش دلتنگی شان را


اگر اینگونه بود

پس دلم را

به سمت دست نخورده ترین قسمت آسمان می بردم

تا معبر

بکر ترین عطرها باشم

که تاکنون

هیچ مشامی

نبوییده باشد

و قاب تصویر های متحرک

ازخیال سبز

در باغ آسمان

که قوی ترین چشم ها آن را

رصد نمی توان کرد


ای کاش درختی باشم

تا از من در یچه ای بسازند

و از آن خورشید را بنگرند

که حرارت و بزرگی را

ازپیشانی مردی وام گرفت

که خانه ای داشت

کوچک تر از دو گام که برداری

ای کاش مرا تا خداوسعت دهند

تا نشان دهم

انسان یعنی

چهل سال آیینه وار زیستن


من تصویر هایی دارم

از سکوت

که در بیابانش

واژه ها لالند

و کلمه ها کوچک

بروز سکوت

در جنگل کلمه

چگونه آیا ؟

ای کاش پنجره ای باشم !

 

از: زنده یاد سلمان هراتی

 

برگرفته از کتاب: دری به خانه ی خورشید

-------------------------------------------------------------------------



زندگی نامه سلمان هراتی:

سلمان هراتی (۱ فروردین ۱۳۳۸ - ۹ آبان ۱۳۶۵) با نام اصلی "سلمان قنبر هراتی" شاعر معاصر ایرانی است. وی به علت شعرهای انتقادی اجتماعی شهره ‌است. در اوّل فروردین سال ۱۳۳۸ در روستای مرزدشت تنکابن مازندران در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.

تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و در شعرهایش می‌توانیم تاثیر از سهراب سپهری و فروغ فرخزاد را نگاه کنیم او حتی یکی از شعرهایش را تقدیم به سهراب سپهری کرده بود. دوستی او با سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور زبانزد است.

او در نهم آبان ۱۳۶۵ هنگام عزیمت به لنگرود در یک سانحهٔ رانندگی، درگذشت. در غرب تهران میدانی به نام این شاعر فقید نامیده شده است.


وبلاگ شاعر:

http://salman-harati.blogfa.com/