کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

به انتقام کدام بهار - بهرام محمودی

محبوبم!

به من بگو پاییز

به انتقام کدام بهار

اینگونه بر شاخه های جوان‌مان

شبیخون زده است؟

محبوبم!

چرا گریه هامان بند نمی آید؟

چرا اینهمه باران

آتش افتاده بر گندمزارمان را خاموش نمی کند؟

مگر پاییز چند فصل است؟

بگو آفتاب 

کجای قصه خواب مانده است

که این شب غمناک اینقدر طولانی ست

بگو تا بیدار شدن از این کابوس

چند فصل دیگر باید

بر شانه های نمناک هم چکه کنیم؟


"بهرام محمودی"


دلتنگی ... - بهرام محمودی

چند بهار

می شود از کنار شمعدانی ها گذشت

و دلتنگ عطر کسی نشد؟

مگر آدم چند زمستان را

می تواند

بی گرمای دستهای کسی که دوستش دارد

به بهار برساند؟

چند پاییز را می توان

با موسیقی باران و خاطره سر کرد

و دیوانه نشد؟

مگر یک آدم

چند بار قرار است بمیرد

که این همه خاطره

خنجر به دست

در آستانه ی هر فصل به کمینش نشسته اند؟


"بهرام محمودی"


هوای دلت ... - بهرام محمودی

مثل آسمان اردیبهشت

غیر قابل پیش بینی ست

هوای دلت!

نمی دانم دستمال و سیگار و فروغ بردارم*

یا پیراهن چهارخانه ی راحتم تنم باشد

با این همه 

چتر را فراموش نکن!

انگار دستی 

تمام ساعت های خداحافظی را

به وقت باران های نم نم کوک کرده است!


"بهرام محمودی"


در غیاب تو ... - بهرام محمودی

لازم نیست

کوچه های شب را

پا به پای باد

دنبال پنجره ی خانه ی تو بگردم!

می دانم نیستی

و من این همه شعر را

بیهوده به بال قاصدک ها سنجاق کرده ام!

لازم نیست

سراغت را از پروانه ها بگیرم

وقتی

نبودنت را

می توانم از چشم شمعدانی ها بخوانم

از پنجره ای

که دیگر به خیابان باز نمی شود

از این باران

که بی امان می بارد و عاشقانه نیست

و از پاییز

که با باغچه ی کوچکمان

این همه سر سنگین است!


"بهرام محمودی"


قهوه ات را بنوش - بهرام محمودی

قهوه ات را بنوش
بی دغدغه ی فردایی
که آمدنش را
هیچ تقویمی تضمین نکرده است!
قهوه ات را بنوش
و فکر کن
از گندمزارهای دیروز چه مانده است؟
از باغ های سیب شهریور؟
از شکوفه های انار؟
قهوه ات را گرم بنوش
بی خیال فصلی که در راه است
دیگر زمستان
چه می تواند بکند
با برگ هایی که طعم پاییز را چشیده اند!؟


"بهرام محمودی"


قهوه ات را بنوش

دیر آمده ای

دیر آمده ای
محبوب من
آنقدر دیر
که به پنج زبان زنده ی دنیا هم
دوستم بداری
هیچ اتفاق عاشقانه ای
سکوت بارانی این دیدار را نخواهد شکست!
گل سرخ ات را
بر سر این شعر پرپر کن
ردیف و قطعه را هم به خاطر بسپار
تاوان دیر رسیدن گاهی
تنها
با یک عمر گریه پرداخت می شود!

"بهرام محمودی"


آرام گرفته ام

آرام گرفته ام
آنقدر که دریا
می تواند با موج هایش
در آغوشم به خواب رود
بی آنکه آب در دلش تکان بخورد
آرام گرفته ام
و دیگر عبور هیچ فصلی
شب های دلتنگی ام را بلندتر نمی کند!
این را تنها زنی می فهمد
که هر شب
جای ناخن هایش
"
دوستت دارم" های تاریخ گذشته را
از خاطرات یواشکی اش لاک می گیرد
زنی که دیگر
هیجان هیچ عاشقانه ای
عادتش را به تاخیر نمی اندازد!

"بهرام محمودی"


حسودی ام می شود

حسودی ام می شود
به پرنده ها
همین که هر روز سفره ی مهربانی ات را
برای گنجشکهای عصرانه تکان می دهی!
به باران اشاره می کنی
به پرنده ی روی شاخه!
می گویی:
پرنده ها هیچ فصلی چتر بر نمی دارند!
و فکر می کنی
جهان جای بهتری می شد اگر
جای این دستها
از شانه هامان
دو بال کبوترانه می رویید...
هنوز به پرواز و باران و پرنده فکر می کنی
و من به تنهایی درختی
که یکی از همین فصلها
برای کوچ پرنده اش
دست تکان خواهد داد!

"بهرام محمودی"

ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ

ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ

ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ

ﺳﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺭﺱ

ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﺍ !؟

ﮐﺎﺵ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ

ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺍﻣﻼﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮ ﻓﻌﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺍﺳﺖ

ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﯽ

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﯽ

ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

ﺳﯿﺐ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﯾﺎ

ﻣﻦ

ﺍﺯ

ﻗﻠﺐ

ﺗﻮ.

 

‏"ﺑﻬﺮﺍﻡ ﻣﺤﻤﻮﺩﯼ"

بهانه

ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺕ

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺤﻤﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ

ﻭ چشم‌های ﺁﺑﯽ ﺍﺕ

ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ!

ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺕ

ﺭﺍﻫﯽ ﺟﺰ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ...

ﺣﺎﻻ

ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ

ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ!

ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﯼ؟

 

"بهرام محمودی"


+ کانال شعر "بهرام محمودی":

http://telegram.me/bahrammahmoodi


شاعری که نشانی ات را نداشت

شاعری که نشانی ات را نداشت
شعرهایش را
به پیراهن باد سنجاق کرده است
کاش امشب
پنجره ی اتاقت
باز مانده باشد!

"بهرام محمودی"

 

برگرفته از وبلاگ شاعر:

http://ghazalparse.blogfa.com

-----------------------------------------------------


پیشنهاد موزیک:

+ دانلود آهنگ "ای ساربان" از محسن نامجو

 

روزی که برای اولین بار تو را ببوسم

نا امید نیستم

دیر یا زود

عاشقانه هایم را باور خواهی کرد

روزی که برای اولین بار تو را ببوسم

و تو برای اولین بار کشف کنی

مردی که زندگی اش را

شعر و سیگار گرفته است

حتمن عاشق است

که بوسه هایش

عطر بهار نارنج می دهد.

 

"بهرام محمودی"

---------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

نگاهت را گره بزن

به هر لحظه زندگی من

حس امنیت می گیرم

وقتی تو درگیر منی.

"ناشناس"

ماه من

ماه

از شبی که

این پیراهن سفید را

بر تن پنجره کرده ام

راه اتاقم را گم کرده است

مثل من 

که تو را گم کردم

درست از روزی که

آن توری سفید چین دار را تنت کردند!


حالا اگر امشب

پیراهن پنجره را بکنم

ماه پیدا خواهد شد

اما تو  ...

 

"بهرام محمودی"

من تو را دوست دارم

می توانم سکوت کنم
یا مثلن از قطاری حرف بزنم
که نیم ساعت تاخیر داشت
می توانم چشمهایم را ببندم
یا به پرنده ای دور از تو خیره شوم
که روی سیم برق برف‌هایش را می تکاند ..

اصلن می توانم با هر سیاست نخ‌نما شده دیگری
غرور مردانه ام را حفظ کنم
اما احمقانه است،
احمقانه است وقتی
شعرهایم آنقدر ساده اند
که کودکانه اعتراف می کنند
من تو را دوست دارم... !

 

"بهرام محمودی"

-----------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

چقدر پر می کشد دلم

به هوای تـــــو

انگار تمام پرنده های جهان

در قلبم آشیانه کرده اند.

اگر پاییز نبود

اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ..

 

"بهرام محمودی"

---------------------------------------------


وبلاگ شاعر: غزل پرسه