کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دلتنگم

نسبتم را با تمام اطرافیانم فراموش کرده ام

و تو بهتر می دانی

آدم های «بی وطن» راحت تر زمین می خورند...

 

دلتنگم،

با دست هایم که دست هایت را نگرفت

لکنتی از هزار واژه ی غریب را کنارِ هم وصله می کنم

و تو چگونه می توانی پشت پنجره ای که ایستادِه ای دلتنگم نباشی؟

و چگونه می توانی بلند شوی از خوابِ کسی که از تو برخاسته بود

بلند شوی، بلند شوی بروی و

دلتنگ چیزی که اسمش زندگی ست نشوی؟

 

و من چگونه، 

چگونه توانستم

بی تفاوت به بغضِ چشمان کسی خیره بمانم

و در انبوهی از روزهای غریب گم شوم و

از درد آغوشی مبتلا به باران

در خود تمام نشوم؟

 

چگونه توانستم

بی تفاوت به بغضِ چشمان کسی خیره بمانم

که من نبود ...!

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del

از تو گذشته ام

از تو گذشته ام

همان طور که دوباره راه می روم

همان طور که آرام زندگی می کنم

چشم هایم را اما

هیچ اشکی بند نمی آورد...

 

از تو گذشته ام

و این بار نیمه ی غمگین ترم را

پشت سرت گذاشتم

تا شب و روزِ خلوتم

در اندوهِ این روزگارانِ سرد و طولانی آرام بگذرد

و در بطنِ این زندگی هیچکس نمی داند

کسی که اندوهش

در اصالتِ نبودنِ تو عمیق ریشه کرده است

دلش گرم هیچ آغوشی نبود،

 

نیمه ی دیگرم

به خودم و به خانه بازگشت است

و به مَلامتِ شب لب می گشاید

که من در نبودنِ تو خوشبختم

خوشبختم

خوشبختم...

 

امیرمحمد مصطفی زاده"

 

برگرفته از کانال:

@baran_e_del


برایِ تویی که نمی آیی...

دلم نگرفته است

برایِ تویی که نیستی

دلم گرفته است

برایِ تویی که نمی آیی

و اضطرابِ اینکه

آرام آرام نمی آیی

هزار تکه ام کرده است

هزار تکه هایم را

به هزار راهِ تو فرستاده ام

اما هر بار به تلخِ تلخِ نبودن تو رسیده ام

و هیچکدام از راه ها نمی دانند

من دلم نگرفته است

برایِ تویی که نیستی

من دلم گرفته است

برایِ تویی که نمی آیی...

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"


بعد از نگاهت

بعد از نگاهت

با این عاشقانه های بی قرار

چه کنم؟

با این قرار های بی قراری

چه کنم؟

چیزی بگو

حرفی بپاش بر دهانِ این کوچه

که همهمه اش هر روز

زخمی تازه در دلم باز می کند...

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"


همه چیز خوب است

همه چیز خوب است

جز احوالِ من
که مدت ها... مدت ها
از دیدنِ تو محروم بودم!

هــمه چیز خوب است
جز همان
گوشه ی خالیِ دلم...

"
امیرمحمد مصطفی زاده"


دلتنگی ها هیچ وقت راه دوری نمی روند

هر بار گریه می کنم

و انگار

جمله ایی را گم کرده ام

دلتنگی ها هیچ وقت راه دوری نمی روند

مثل شانه های  مادر

که هر بار گریه کردم

لرزید...

 

دیگر چه فرقی می کند

حرفی که از دهانِ فنجان ها می گذرد و

دلم را گرم نمی کند

از کدام مزرعه قهوه به تنهایی ام ریخته است...

دیگر چه فرقی می کند

به صدای غمگین پرنده های پشتِ پنجره ام گوش بسپارم

یا با اولین قطار با خودم دور شوم

دیگر چه فرقی می کند... ،

 

هر بار گریه کردم

که قرار بود

چیزی نگویم...

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"

گریه

و از تمام تو

تنها "شب" برایم مانده است

و چشم هایم

که خیالت را بهم می بافند

در این تاریکی

نمی توان رمان های عاشقانه خواند

و آرام گرفت

از چشم های سیاهم همین بر می آید

که پشت پلک هایم پنهانت کنم

گریه کنم..

       گریه کنم..

                 گریه کنم...

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"

اردیبهشت بی تو...

فروردین دارد تمام می شود

اولین باران بهار را که نبوده ای

خودت را

به اولین شکوفه ی اردیبهشت برسان

می دانی که؛

اردیبهشت بی تو... بهشت نمی شود!

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"


نگاهت را به آفتاب گره بزن

واژه ها

در نگاه امن تو شعر می شوند

صبح شد بانو

صبح شد

نگاهت را به آفتاب گِره بزن...

ببین که زندگی چگونه در نگاهت می‌بارد

پنجره را برای تو باز کرده ام

گیسو به باد بسپار...

ببین که این زندگی چگونه در آغوش تو نفس می کشد

حسی در تو پهان است که بوی بهار می دهد

حضور تو آفتابیست که

می‌باردُ

می‌باردُ

می‌بارد

تو

عشقت

نمِ باران دارد...

 

"امیرمحمد مصطفی زاده"