کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

تا چشم تو دیدیم - کلیم کاشانی

تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم

ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم

"کلیم کاشانی"

ابوطالب کلیم همدانی یا ابوطالب کلیم کاشانی از شاعران سدهٔ یازدهم هجری و یکی از بزرگ‌ترین شعرای مشهور زمان خود بود.

متن کامل شعر در ادامه مطلب  

ادامه مطلب ...

عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده ست - عارف قزوینی

اشعاری از عارف قزوینی: 

عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده ست

جز جام، به کس دست، چو خیام نداده ست

دل جز به سر زلف دلارام نداده ست

صد زندگی ننگ به یک نام نداده ست.

***

از غم هجر تو روزگار ندارم
غیر وصال تو انتظار ندارم

چون خم گیسوی بیقرار تو یک دم
بی رخ ماهت بتا قرار ندارم.

***

تا گرفتار بدان طره طرار شدم

به دوصد قافله دل، «قافله سالار» شدم

گفته بودم که به خوبان ندهم هرگز دل

باز چشمم به تو افتاد و گرفتار شدم.

"عارف قزوینی"

--------------------

ابوالقاسم عارف قزوینی (۱۲۵۹ - ۱۳۱۲ ه.ش)، شاعر و تصنیف‌ساز اهل ایران بود.

عطر تو - مهسا اکبری

عطر تو
عطر سیب ممنوعه ‌ایست
کـه حوا چید
چشیدمت و از پا افتادم
سقوط، تنبیه قشنگی ست
اگر گناهم تـو باشی ...

"مهسا اکبری"

در تمنای غزل - هادی جعفری منفرد

در تمنای غزل، در پی تفسیرِ تو ام
مست با خاطرِ تو، بسته به زنجیر تو ام


در شب عشق، که عشاق به هم آمیزند
من کنار غم تو، خیره به تصویر تو ام

 

"هادی جعفری منفرد"


متن کامل در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

هنر خودشناسی - آرتور شوپنهاور

انسان با صمیمیت بی‌اندازه با دیگران از قدر و احترام خود می‌کاهد.

زیرا فرومایگان از همه چیز سوءاستفاده می‌کنند،

بالاخص زمانی که دریابند دسترسی به شما نیز آسان است.

"آرتور شوپنهاور"

از کتاب: هنر خودشناسی

منبع: @ketabekhoob

من نه آنم که ز سودای تو - فیض کاشانی

من نه آنم

که ز سودای تو دل بردارم ...

 

"فیض کاشانی"

در دنیا هیچ چیز پایدار نیست - سامرست موام

در دنیا هیچ چیز پایدار نیست

و اگر انسان توقعِ بقای چیزی را داشته باشد، احمق است.

اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد لذت نبرد،

از آن هم احمق‌تر است.

"سامرست موام"

از کتاب: لبه تیغ

 

ویلیام سامرست موآم (William Somerset Maugham) (۱۸۷۴ –۱۹۶۵)، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی بود.

گاهی از دور تماشای تو - مجید افشاری

گاهی از دور تماشای تو دلخواه تر است

این چه راهی است که با فاصله کوتاه تر است

آسمانی است اگر ماه خدا حرفی نیست

ماه من روی زمین است ولی ماه تر است

در دلم صاعقه ی شوق و تنم می لرزد

برق چشم تو به حال دلم آگاه تر است

بروی هر طرفی ابر دلم می آید

اشک می ریزم و بنگر که گذرگاه تر است

 باد فهمید چه آرامش محضی دارد

هرکسی در سفر موی تو گمراه تر است

بغضِ دیدار اگر جان مرا می کاهد

خنده ی تلخ جدایی تو جانکاه تر است

"مجید افشاری"

-----------------------------

+ دانلود آهنگ "ماه من" با صدای پرواز همای - 1402 (گاهی از دور تماشای تو دلخواه تر است) - ترانه سرا: مجید افشاری

----------------------------

این شعر در برخی منابع به نام هو.شنگ اب.تهاج منتشر شده است که اشتباه می باشد.

برای من که دلم - مسعود امیری نژاد

برای من که دلم چون غروب پاییز است

صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است

چه آتشی به دلم زد نگاه معصومت

از آن دو چشم قشنگت که عشق لبریز است.

"مسعود امیری نژاد"

بیا نزدیک تر - تس گالاگر

حتی پرندگان نیز،

یکدیگر را یاری می رسانند…

بیا نزدیک تر،

نزدیک تر…

یاریم کن تا بوسه ات را برچینم.

"تس گالاگر"

مترجم: رضا رضوانی بروجنی

منبع: https://sheromehr.ir/

 

تس گالاگر (Tess Gallagher) متولد ۱۹۴۳، شاعر و نویسنده آمریکایی.

از چه رو گویی که من در بند ِزلف ِدیگرم - مسعود آذر

از چه رو گویی که من در بند ِ زلف ِ دیگرم
منکه یک موی ترا با قیمت ِ جان می خرم.

منکه جز خاک ِ ره ِ پایت نبوسیدم دمی

هر دم آید از چه رو خاک ِ جفایت بر سرم.

مخفیانه لب به لب با جام ِ مِی دیدم ترا

من مگر با جان ِ خود بر لب ز جامی کمترم.

هر شب آغوش ِ مرا نادیده گر گیری بدان

بسترم گرید چو کودک بر تو من بر بسترم.

عاشقان را نیست در دل راه و رسم ِ امتحان

ورنه گر خواهی بگو تا قاب ِ سینه بر درم.

هیچ مرغی را به سر جز خاطرِ پرواز نیست

قدر ِ دام ِ عشق من دانم که بی بال و پرم.

فرقِ من با شمع ِ شب، سوزاندن ِ پروانه است

من چگونه سوزم ات با مشتی از خاکسترم.

تو مرا جان گویی و من گر نمی گویم ترا

در به در در جستجوی اسمی از جان بهترم.

روزگار از طاقت ِ آذر به تنگ آمد چو دید

هم به دوشم بار ِ او هم داغ ِ دلبر می برم.

"مسعود آذر"

چگونه دوست دارمت - الیزابت برت

چگونه دوست دارمت؟

بگذار روشهایم را بشمرم

دوستت دارم

به ژرفا و پهنا و بلندایی

که روحم را توان رسیدن به آن هست

آنگاه که سرشار از حسی ناپیدا

به نهایت بودن

و کمال زیبایی هستم

دوستت دارم

به اندازه خاموش ترین نیاز هر روز

به آفتاب و نور شمع

دوستت دارم، رها

چنان مردمانی که برای حقیقت می جنگند

دوستت دارم، ناب

چنان مردمانی که به سماع در می آیند

دوستت دارم، با شوقی

که اندوه دیرسال مرا محو می کند

و با ایمان کودکی ام

دوستت دارم

با عشقی که از دست رفتنی می نماید

و با قدیسین از دست رفته ام

دوستت دارمت

با نفسها

لبخندها و

اشکهای تمام زندگی ام

و اگر خدا بخواهد

پس از مرگ

نیکوتر از این

دوستت خواهمت داشت.

"الیزابت برت براونینگ"

مترجم: حسین مکی زاده

منبع: https://sheromehr.ir/

الیزابت بَرِت براونینگ (Elizabeth Barrett Browning) (زاده ۱۸۰۶ - درگذشته ۱۸۶۱) از برجسته‌ترین شاعران انگلستان در عصر ویکتوریا بود. 

هر چه انسان‌تر باشیم - اوریانا فالاچی

هر چه انسان‌تر باشیم

زخم‌ها عمیق‌تر خواهند بود

هر چه بیشتر دوست بداریم

بیشتر غصّه خواهیم‌ داشت

بیشتر فراق خواهیم‌ کشید

و تنهائی‌هایمان بیشتر خواهد شد

شادی‌ها لحظه‌ای و گذرا هستند

شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند

اما رنج‌ها داستانش فرق می‌کند

تا عمق وجود آدم رخنه می‌کند

و ما هر روز با آنها زندگی می‌کنیم

انگار که این خاصیت انسان بودن است!

"اوریانا فالاچی"

از کتاب: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

+ اوریانا فالاچی ( _ Oriana Fallaci‏۱۹۲۹- ۲۰۰۶) روزنامه‌نگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی بود. فالاچی یکی از مشهورترین روزنامه‌نگاران قرن بیستم بود که سابقه مصاحبه با بسیاری از رهبران سیاسی جهان از جمله آیت‌الله خمینی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، محمد رضا پهلوی، ایندیرا گاندی، معمر قذافی و هنری کیسینجر را در کارنامه کاری خود داشت.

من عهد تو سخت - مهستی گنجوی

من عهد تو سخت سست می‌دانستم

بشکستن آن درست می‌دانستم

این دشمنی ای دوست که با من ز جفا

آخر کردی نخست می‌دانستم.

"مهستی گنجوی"

مهستی گنجوی (با تلفظ مَه ‌سَتی یا مِه ‌سِتیِ) از شاعران زن متقدم تاریخ ادبیات فارسی و همدوره با غزنویان (سده پنجم و ششم هجری قمری) بوده است. از وی کتاب کامل و مستقلی باقی نمانده است. مجموعهٔ رباعیات مهستی به همت آقای علی پی‌سپار و از روی یک نسخهٔ چاپ شده در آذربایجان شوروی به سایت گنجور اضافه شده است.

منبع: سایت گنجور

از تنهایی نترس - مجتبی تمسکی

اینقدر تو زندگی دنبال این نباش که هر طور شده و تحت هر شرایطی آدمها رو برای خودت نگه داری که توی روز مبادا به کارت بیان! این دنیا طوریه که روز مبادا که رسید می بینی از دست هیچکدوم از اینایی که هزار جور باج عاطفی برای موندنشون دادی برنمیاد!! اول و آخر ما فقط خدا رو داریم اونه که تا اخرین لحظه و حتی پس از مرگ میتونه پشتیبان ما باشه. بعضی ها به محض اینکه از یه رابطه میزنن بیرون به ۲۴ ساعت نرسیده میخوان یکی رو جایگزین کنن از بس که از تنهایی میترسن!! اجازه بده تنهایی هم جای خودش رو توی زندگی تو داشته باشه‌. توی زندگی یه گنج هایی هست که فقط تو تنهایی کلیدش به دستت میرسه. تنهایی فرصت تنها شدن با خوده و تنهایی با خود خیلی وقتها به ایمان منجر میشه. این فرصت رو از خودت نگیر...
همیشه دنبال تشکیل روابط ارزشمند و سازنده با بقیه مردم باش اما بدون تنهایی هم ارزشش از رابطه کمتر نیست و باید جایگاه ویژه خودش رو داشته باشه ...

«کانال نشر آثار «مهندس مجتبی تمسکی»

@Mojtaba_Tamassoki

https://mojtabatamassoki.com

بیکاری - مهرناز قربانعلی

برای تربچه ها چه فرق می کند؟

در صفحه حوادث پیچیده شوند یا فرهنگی-اجتماعی.

حالا که تمام سه نقطه ها را جمع کردند

و بجایشان نقطه گذاشتند

آبگوشت می چسبد.

"مهرناز قربانعلی"

از کتاب: میم چسبان تنهای آخر / 1392

پ.ن: با کمال احترام به خانم قربانعلی، واقعا با این کتاب و اشعارش ارتباط برقرار نکردم. اصلا نفهمیدم شاعر رو. این یک شعر رو هم گذاشتم که کتاب رو معرفی کرده باشم. کتاب رو نمایشگاه کتاب سال 93 خریده بودم. در واقع باید همان موقع این نقد رو می نوشتم اما گفتم شاید منصفانه نباشه. تا امسال که دوباره کتابهای قدیم رو مرور کردم و ... 

 

تو خنده ی دوری در یاد - حسین غیاثی

تو خنده ی دوری در یاد، تو قاصدکی دور از باد
من زخمی قبل از مردن، من ساکت قبل از فریاد
داد از دل من داد ای داد
عکسی که پر از رویا بود، در خاطره ای تار افتاد
عکسی که در آن خندیدم، از سینه ی دیوار افتاد
داد از دل من داد ای داد
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی
باید که شبی برسی به قرارم، ایمان منی به خدا نسپارم
می ترسم از اینکه زمان نگذارد، چون دسته گلی برسی به مزارم
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی.

 "حسین غیاثی" 

 

دانلود آهنگ بی گناه (لینک)

خواننده: علیرضا قربانی | آهنگساز: علیرضا افکاری | تنظیم: بامداد امینی | شاعر و ترانه سرا: حسین غیاثی | سال انتشار: 1401

ای موی پریشان تو - طارق خراسانی

دیدم پی آن زلف پریشان تو افواج
در فکر و خیالات تو حیرت زده ای، واج
ای خاک رهت بر سر شاهان جهان، تاج

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

آن چشمه ی چشمت بودم باده ی جوشان
یک جرعه بر این تشنه ی درمانده بنوشان
گیسوی خود از عاشق دلداده مپوشان

ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج

با جمع حریفان سحر تا تو دویدیم
جز محنت و اندوه در این راه ندیدیم
نازم به میِ آه، به میخانه کشیدیم

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

ای از لب خاتون خمی کام نبرده
از باده ی توحید یکی جرعه نخورده
منصور انالحق زده ی عشق، نمرده

 
ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

دُرجی ست پُر از راز دلِ دلشدگانی
در بحر فرو رفته و زان نیست نشانی
ای موسی عمرانی خود را تو امانی

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه‌ای را که رها گشته در امواج

 

"طارق خراسانی"

پی نوشت: مخمس با تضمین از غزل آقای فاضل نظری (لینک)

مخمس:

تعریف اول: مخمس یا تخمیس به مسمط پنج‌مصراعی می‌گویند که چهار مصراع اول آن هم قافیه (مصرع) هستند. معمولاً دو مصراع آخر مخمس تضمینی از یک غزل مشهور است.

تعریف دوم: مسمط پنج‌مصراعی که دو مصراع آخر هر بند، یک بیت از غزل شاعر دیگر است.

وبسایت شخصی طارق خراسانی: http://hoodeh.blogfa.com/

هنگامی که تو را می‌ بوسم

هنگامی که تو را می‌ بوسم

تنها دهان تو نیست که بر آن بوسه می‌ زنم

تنها ناف تو نیست

تنها شکم تو نیست که می‌ بوسمش

من حتا

پرسش‌های تو را می‌ بوسم

آرزوهای تو را

عکس‌ العمل تو را می‌ بوسم

شک‌های تو را

شهامتت را

عشقت را به من

و رهایی‌ ات را از من

من به پاهای تو بوسه می‌ زنم

که به این‌جا آمده‌اند و 

دوباره از این‌جا خواهند رفت

من

تو را می‌ بوسم

همین‌ گونه که هستی

هم‌ آن‌گونه که خواهی‌ بود

فردا و فرداها

هنگامی که حتا

هنگامه‌ ی من نیز گذشته است.


"اریش فرید"

ترجمه: اعظم کمالی


درباره شاعر: اریش فرید (1921-1988) در سال ۱۹۲۱ در وین زاده شد اما دوران رشد و بلوغ خود را در آلمان پشت سرگذاشت. در سال ۱۹۳۸ و به دنبال سلطه‌یابی فاشیسم هیتلری به ناچار جلای وطن کرد و در انگلستان اقامت گزید. گرچه او تا پایان عمر در انگلستان باقی ماند، اما همواره به زبان مادری خود یعنی آلمانی سرود و نوشت. فرید در طول مدت فعالیت‌های هنری خود، بیش از ۴۰ کتاب به شعر و نثر منتشر کرد.

غم عشق - محمد رضا کرمی

آن عافیتی کز دل ما برده غم عشق

درمان نکند هیچ مگر لمس حضورت.

"محمد رضا کرمی"

برگرفته از کانال شاعر: @mrk_delneveshteh